برنامه آموزش در دوره پیش از دبستان

دل فرزند نورس مانند زمین خالی از گیاه است،هر بذری در آن افشانده شود می پذیرد…(مولا علی(ع)

 

روشهای آموزش پیش دبستانی

روشهای آموزش پیش دبستانی:

روش آموزش پیش دبستانی، بیشتر بازی محور است و فعالیت های آن آزادی محورند. بازی، نقش بسیار مهم و کلیدی در آموزش پیش دبستانی دارد. این روش، مبتنی بر بازی است و کودک در دوره پیش دبستانی، در همه فعالیت ها، فعالانه شرکت داشته و نباید منفعل باشد ما گفتیم که ارزشیابی ها در دوره پیش دبستانی، باید تکوینی باشند. در اینجا، بین نگرش ها و فعالیت های والدین در خانه و فعالیت ها و روش های تدریس معلمان در دوره پیش دبستانی، تضاد وجود دارد. از طریق ایجاد ارتباط منظم با والدین و ارائه آموزشهای منظم و نظام دار به آنها، باید تضاد بین نگرش های والدین و معلمان پیش دبستانی را از بین برد.

نقش آموزش پیش دبستانی:

انتظارات والدین از کودک پیش دبستانی، با واقعیت هماهنگ نیست. برای مثال، همه والدین فرزندان خود را تیزهوش می دانند و انتظارات بیش از حدی از آنها دارند یا از فرزندانشان انتظار دارند، از یک تا پنج بشمارند، اما این توقعات، باعث مشکلاتی می شود که همان تعجیل بیش از حد در آموزش پیش دبستانی نام دارد و به هیچ وجه صحیح نیست.

تعلیم و تربیت کودکان، برنامه ها و تجهیزات مراکز پیش دبستانی:

آموزش هایی که، قبل از ورود به تعلیمات ابتدایی به کودکان سه تا شش سال تمام، ارائه می دهند، آموزش پیش دبستانی نام دارد. آموزش پیش دبستانی را به مهد کودک (سه تا چهار سالگی) و آمادگی (پنج و شش سالگی) تقسیم می کنند. مهد کودک به منظور راحتی و آسودگی مادران، به ویژه مادران شاغل است، ولی در دوره پیش دبستانی، به آموزش جنبه های مهم و ضروری زندگی نیاز داریم.
آموزش پیش دبستانی، با فردریک فروبل، پدر آموزش پیش دبستانی در سال ١٨٣٨ میلادی ، بنان گذاشته شد. این خرد معروف آلمانی اولین باغ کودکان را در شهری کوچک در آلمان تأسیس کرد و از این طریق، مبنای دوره پیش دبستانی نهاده شد. بعدها دانشمندان بزرگی مثل مونته سوری، در این زمینه کار کرده اند. در ایران ما موسس آموزش پیش دبستانی و اولین کودکستان، باغچه بان است. وی در سال ١٣٠٣ هجری شمسی در شهر تبریز و در سال ١٣٠٧ در شیراز، دومین پیش دبستانی را تأسیس کرد.  آئین نامه دوره پیش دبستانی، در شورای عالی معارف و فرهنگ تصویب شد و در سال ١٣٤٣، آموزش پیش دبستانی عملاً به صورت نظام همگانی در آمد. تشکیل آموزش پیش دبستانی، به عنوان یک واحد مستقل، بنام آموزش ” پیش دبستانی “، در ایران زودتر از فرانسه صورت گرفته است.  آموزش پیش دبستانی، کودکان را برای دوره دبستان آماده می کند و یک مرحله انتقال و گذارا است که اگر این مرحله گذارا نباشد، کودک قادر به تطبیق با مقررات مدرسه نمی باشند. به طور کلی، آموزش پیش دبستانی بسیار ضروری است، زیرا زمینه های آموزش دبستانی در این دوره تشکیل می گردد.  آموزش مفاهیم اساسی از قبیل عدد و مکان، در دوره دبستان انجام می شود، در حالیکه در پیش دبستانی، زمینه های تشکیل مفهوم و مکان در ذهن او شکل می گیرد، برای مثال، جهت های بالا و پائین و نیز زمینه های مفهوم زمان، دیر ، زود ، امروز ، دیروز در ذهن بچه شکل می گیرد. با شمارش، کودک با مفهوم اعداد آشنا می شود. در غیر این صورت، کودک در تشکیل مفاهیم اساسی دوره دبستان مشکل پیدا می کند. آیا آموزش پیش دبستانی باید از پیش طراحی شده باشد یا اینکه باید مبتنی بر فعالیت های آزاد خود کودک باشد ، یعنی تا چه حد، باید کودک را در کارها کنترل کرد یا آزاد گذاشت؟
در تعلیم و تربیت رسمی، هیچ کاری بدون برنامه ریزی امکان پذیر نیست. به طور مسلم، آموزش پیش دبستانی باید طراحی شده، با برنامه ریزی صورت بگیرد و فعالیت ها از قبل مشخص شده باشد ( زمان، نوع فعالیتها و فرصتهای یادگیری ).
ساختاری بودن پیش دبستانی، دلیل بر نداشتن آزادی عمل دانش آموز نیست بین ساختار فعالیتهای آزاد، باید توازن وجود داشته و انعطاف پذیری در چارچوب برنامه ها باشد، زیرا انعطاف پذیری، یکی از اصول حاکم بر آموزش پیش دبستانی است.

 

مربی پیش دبستانی باید ویژگیهای خاصی داشته باشد:

به راحتی رابطه برقرار کند، تا حدودی به روانشناسی کودک آشنا باشد، به وسایلی که در اختیار کودک قرار می دهد، شناخت داشته باشد، به کودک کمک کند، به کار عشق و علاقه داشته باشد، از الفاظ ساده استفاده کند، از لحاظ تیپ ظاهری خوب باشد، ظاهری آراسته و در عین حال ساده داشته باشد، بتواند جایگزینی برای مادر باشد، بچه را در آغوش بگیرد و به وی محبت بورزد. فضای آموزش، بسیار مهم است و باید شاد باشد و تجهیزات و وسایل مختلف در اختیار بچه باشد. ما باید از طریق فراهم آوردن وسایل متنوع، یک محیط یادگیری غنی برای کودکان ایجاد کنیم تا بچه ها آزادانه، با این وسایل بازی کنند و به رشد کافی دست یابند. به طور کلی سنین سه تا شش سالگی، مرحله شکل گیری شخصیت، تربیت حواس و تخیل کودک است. اساس ساختار شخصیتی و رفتاری انسان، در دوران کودکی پایه ریزی می شود و به این ترتیب ، آموزش قادر است، در سرنوشت بعدی کودک تأثیر مثبت و سازنده ای بگذارد. از آنجا که برای یادگیری محدودیت زمانی وجود دارد و احتمال وقوع این محدودیت در دوران کودکی بیشتر است، از این رو پاسخ به سوالاتی مانند اینکه کودکان چه چیز را، چگونه و به چه وسیله باید آموزش ببینند ، از اهمیت بسزایی برخوردار است. دوره پیش دبستانی، برای تربیت کودکانی که در سن پنج سال تمام هستند، در نظر گرفته شده و کودک را برای دوره مدرسه و مهارتهای مورد نیاز آن آماده می کند. کودک به تدریج از محیط خانه جدا شده، با کودکان دیگر انس می گیرد و با کار در مدرسه آشنا می شود. روش آموزش پیش دبستانی، روش بازی است، یعنی بر اساس بازی و فعالیت، کودک را با مفاهیم و مهارت های جسمی و گفتاری مورد نیاز برای دوره ابتدایی آشنا می کند و زمینه ارتقاء رشد ذهنی، جسمی، اجتماعی او را فراهم می سازد. طبق یافته های پژوهشی، کودکانی که دوره پیش دبستانی را گذرانده اند، نسبت به آنهایی که در این دوره شرکت نکرده و به صورت مستقیم وارد دبستان شده اند، موفق ترند. در ضمن، هزینه ها و خدمات بعدی مورد نیاز برای گروه آموزش ندیده، از نظر افت تحصیلی و کلاس های تقویتی، حدود هفت برابر گروه آموزش دیده است.

برنامه ها و تجهیزات مراکز پیش دبستانی:

آموزشهای پیش دبستانی ، کودک محورند ، نه موضوع محور و برنامه ها بر اساس کودک محوری طراحی و تهیه می شوند . منظور از کودک محوری، این است که علایق ، نیازها و توانایی های کودک اساس برنامه ریزی قرار گیرد .
در دوره پیش دبستانی ، موضوعات درسی مهم نیست ، بلکه رشد کودک اهمیت بسیاری دارد و آموزش های آن رشد محور هستند . در دوره پیش دبستانی و دبستان ، به کودک به عنوان موجود در حال تکوین و تحول می نگرد .
در دوره پیش دبستانی ، کودک قادر به درک مفهوم قاعده و مقررات نیست و در برنامه ها ، اخلاق مبتنی بر ایجاد عادات نیکو ، پرورش داده می شود، اما تربیت اخلاقی در دوره دبستان ، مبتنی بر مقررات و قاعده است و این امر، تعلیم و تربیت تکوینی نام دارد ، یعنی با توجه به مراحل رشد کودک ، برنامه ریزی می کنند .
برنامه های این دوره ، کودک محور و رشد محورند ، این برنامه ها بر خلاف برنامه های آموزش دبستانی، رسمی نیستند ، بلکه بسیار انعطاف پذیرند، در این دوره کلاس درس ( به آن صورت که مدنظر ماست ) وجود ندارد، امتحان محور هم نیستند، هر چند ارزشیابی تکوینی صورت می گیرد. این برنامه ها، فرایند محور هستند و بیشتر به فرایند یادگیری توجه می کنند.
محیط پیش دبستانی، از یک انضباط خشک و رسمی برخوردار نیستند، زیرا موجب بدبینی کودک به کلاس درس می شود. مسأله بسیار مهم در برنامه آموزش پیش دبستانی، این است که این برنامه، پیش زمینه آموزش دبستانی می باشد. در برنامه های پیش دبستانی، خواندن، نوشتن و حساب کردن به کودکان آموزش داده نمی شود، بلکه زمینه ها و مبانی آمادگی کودک فراهم می شود تا او در دوره دبستان، خواندن، نوشتن و حساب کردن را یاد بگیرد.
یکی از اهداف مهم آموزش پیش دبستانی، این است در که کودکان نگرش مثبتی نسبت به محیط کلاس و مدرسه ایجاد کنیم تا کودک به خود انضباطی برسد و انضباط را رعایت کند.

 

ا

 

نوشته های پیشین

 

آموزش پیش دبستانی

عمده ترین هدف آموزش در این دوره آماده کردن کودکان برای ورود به دبستان است. آموزش مهارتهای اجتماعی نظیر بالا بردن سطح تعامل کودک با دیگر همسالان از جمله آموزشهای مهم دوران پیش دبستانی است. مهارتهای خودیاری شامل طرز صحیح غذا خوردن، پوشیدن و در آوردن لباس و رعایت نظافت هنگام رفتن به دستشویی به صورت مستقل، از دیگر مهارتهای زیربنایی است که کودک باید در این مرحله بیاموزد.

از سوی دیگر، آموزش اطلاعات عمومی نظیر مفاهیم( بالا، پایین- چپ، راست- کوتاه، بلند و…)، مشاغل، حیوانات، میوه ها، رنگها، وسایل نقلیه و… همچنین مهارتهای نوشتن مانند طرز صحیح گرفتن مداد از جمله مواردی است که کودک در این مرحله می آموزد.

ضمن آنکه، مهارتهای حرکتی ظریف مانند قیچی کردن کاغذ، کپی کردن اشکال، رنگ آمیزی و وصل کردن نقطه ها به هم و نیز مهارتهای حرکتی غیرظریف نظیر دویدن، پریدن، لی لی کردن، از پله بالا و پایین رفتن، چهار دست و پا راه رفتن و… نقش اساسی و مهمی را در یادگیری کودک در تمام مراحل تحصیلی او خواهد داشت.

سوال این است که کودکان در دوره پیش دبستانی تا چه اندازه با این آموزشها آشنا می شوند. اگر چه باید اذعان داشت با توجه به مشکلات مالی و پایین بودن دستمزد مربیان مراکز پیش دبستانی و مهد کودک، این قشر دلسوز، زحمت فراوانی برای آموزش کودکان متحمل می شوند. اما به نظر می رسد با وجود اهمیت آموخته های زیربنایی در این مقطع سنی، کمتر به این مهم توجه می شود.

در حالی که آموزش این مهارتها نیاز به مربیانی با تجربه دارد که علاوه برآشنایی با خصوصیات جسمی و روحی کودک، تجربه کافی جهت آموزش در این زمینه را داشته باشند.

چه بسا مربیانی به دلیل رعایت نکردن مراتب آموزشی از ساده به مشکل، مفاهیم را به صورت غیرعلمی به کودکان می آموزند. در چنین شرایطی کودک به دلیل نقص آموزش، احساس ناتوانی کرده و اعتماد به نفس او پایین می آید و در نتیجه از کار آموزش دلزده می شود.

اگر چه مربیان مهدهای کودک و مراکز پیش دبستانی تمام تلاش خود را برای بهبود آموزش به کار می گیرند اما در مواردی نداشتن الگوی مناسب و نا آشنایی با اصول روانشناسی، اغلب رابطه آنها را با کودک و خانواده دچار چالش می کند.

« خانم نظری که خانه دار است و دو فرزند با فاصله سنی کم دارد، انگیزه اش را از فرستادن فرزندانش به پیش دبستانی چنین بیان می کند: از آنجا که نمی توانم همزمان از هر دو فرزندم مراقبت کنم و به آموزش هر دو برسم کودک بزرگتر را به پیش دبستانی فرستاده ام تا علاوه بر آموزش و تعامل با کودکان دیگر، بتوانم به فرزند دوم و کارهای منزل بهتر رسیدگی کنم.»

«خانم بهمنی، کارشناس اداره آموزش و پرورش نیز به عنوان یک مادر شاغل به گزارشگر ما می گوید: من از نظر نحوه آموزش مفاهیم مختلف به فرزندم مشکلی ندارم. تنها انتظارم از مربیان پیش دبستانی این است که به طور کامل مراقب فرزندم باشند. ولی همه مادران مانند من تخصص کافی برای این کار ندارند. بنابراین، بحث آموزش صحیح و دقیق چیزی است که باید در مراکز پیش دبستانی اعم از دولتی یا خصوصی مد نظر قرار گیرند.»

«خانم مقیمی، خانه دار نیز درباره توقعش از مراکز پیش دبستانی معتقد است: چون همین یک فرزند را دارد که سال آینده به کلاس اول می رود بنابراین انتظارش این است که آموزشهای پیش دبستانی، کودک او را برای ورود به مدرسه کاملاً آماده کند.»

البته این فقط توقع خانم مقیمی نیست، بلکه تصور اغلب والدین و حتی مادربزرگ و پدربزرگهایی است که از نوه شان مراقبت می کنند. آنها می خواهند مراکز پیش دبستانی علاوه بر اینکه به صورت اصولی آموزشهای لازم را به کودک ارائه می دهند با وی ارتباط عاطفی هم برقرار کنند تا محیط پیش دبستانی را بپذیرد و کم کم مهیای جدا شدن از مادر و حضور رسمی در دبستان شود.

«کامران پور، پدر بزرگ بازنشسته هم در خصوص اهمیت دوره پیش دبستانی اظهار می کند: از وقتی که نوه ما طفلی نوزاد بوده من و مادربزرگش در زمان غیبت مادرش از او مراقبت می کردیم. حالا او ۵ ساله است و پیشرفت علم و فناوری به سرعت بالا رفته، در نتیجه نوه مان هر روز سوالهای پیچیده تر و هوشمندانه تری از ما می پرسد که توان پاسخگویی صحیح به او را نداریم و نمی توانیم به رشد فکری و خلاقیت او کمک زیادی بکنیم. بنابراین بهتر است در دوره پیش دبستانی این آموزه های جدید را فرا بگیرد.»

«ف، سعیدیان، شاغل در یکی از بیمارستانها نیز معتقد است: افرادی نظیر من که مشغله کاری زیادی دارند، وقتی فرزندشان را به دست مربیان دوره پیش دبستانی می سپارند، انتظار دارند تمام اطلاعات مورد نیاز فرزندشان را به آنها بیاموزند و حتی والدین را هم راهنمایی کنند تا در زمینه آموزش مهارتهای مورد نیاز کودکشان در منزل بتوانند به آنها کمک کنند.»

  • آماده شدن برای ورود به مدرسه

این طور که از مجموع نظرهای والدین برمی آید، گویا انتظار آنها از آموزش دوره پیش دبستانی این باشد که فرزندشان را کاملاً آماده ورود به مدرسه کند.

حتی در این زمینه بعضی از والدین تا آنجا پیش می روند که تصور می کنند با ورود کودکشان به این دوره دیگر وظایف آموزشی و تربیتی خودشان کاملاً به اتمام رسیده و از هر نوع کمکی در این باره مبرا هستند. شاید به همین دلیل نیز وقتی فرزندی در دوران دبستان دچار مشکل آموزشی یا ارتباطی می شود، خطاب به مربیان یا مسؤولان مدرسه می گویند؛ ما که فرزندمان را به دوره پیش دبستانی فرستاده ایم پس نباید دیگر مشکلی داشته باشد!

این در حالی است که کارشناسان آموزشی تأکید می کنند، آموزشهای دوره پیش دبستانی وقتی مثمر ثمر خواهد بود که در منزل نیز توسط اولیا پیگیری شود و از این طریق تعامل بیشتری بین مسؤولان و آنها ایجاد گردد و در صورت مشاهده پیشرفت فرزندشان از مربی تشکر و در هنگام بروز مشکل رفتاری و ارتباطی یا دلزدگی از آموزش، مشکل را با مسؤولان آموزشی در میان بگذارند تا کودک بهره بهتری از این دوره ببرد.

سخنی با اولیا ء  پیش دبستانی

پدر و مادر گرامی :

توفیق روز افزون شما در پرورش کودکانی ، پویا ،  خلاق، توانمند ، شاد، اجتماعی وفرهیخته آرزوي ماست  .  وبی تردید زحمات بی شائبه شما بزرگواران براي گلهاي زندگیتان زمانی به ثمر می رسد که از هم اکنون به فکر فردایی روشن براي آنان باشید.

یادآوری نکات ذیل به شما بزرگواران توصیه می شود:

  1. آنچه  را  که  از  کودك  دلبندتان  باید  بدانیم  در  فرم  هایی  که  تقدیم  خواهد  گردید  ، اعلام فرمایید.
  2. در هفته هاي اول با ما بیشتر در ارتباط باشید و از فرزندتان در مورد پیش دبستان سوال کنید.
  3. باتوجه به اینکه فرزند دلبندتان براي اولین بار محیط خارج از خانه را تجربه می کند فلذا کار همکاران در 15تا 20 روز اول عمدتا  صرف  جذب و آمادگی کودکان می شود نه  آموزش . درنتیجه  زمان کافی  در اختیار ما قرار  دهید و از قضاوت عجولانه  بپرهیزید تا  همکاران ما در پایان یک ترم نتایج ایده ال وقابل انتظار را به حضورتان ارائه دهند .
  4. به گفته هاي کودکانتان که شاید برخواسته از برداشت هاي کودکانه او باشد توجه کنید اما بر اساس آن قضاوت نکنید و تصمیم نگیرید.
  5. اجازه دهید کودکتان با تصمیم گیري و انتخاب هاي فردي به استقلال برسد.
  6. خودتان را براي برخورد خوب و منطقی با ناسازگاري ها ، کج خلقی ها و بهانه گیري هاي کودکانتان  در  هفته  هاي  اول  ورود  به  پیش  دبستان  آماده  کنید  و با  متانت  ، محبت  و گفتگو با کودك، او را در مرحله انتقال از خانه به پیش دبستان یاري نمایید.
  7. با او وارد کلاس نشوید و اجازه دهید استقلال خود را حفظ کند.
  8. از آوردن کودك به پیش دبستان به صورت نا منظم و ناپیوسته خود داري کنید.
  9. در زمینه مالی به  تعهدات  خود  عمل  کنید  تا  فرصت  هاي  مدیر  پیش  دبستان  مصروف برنامه  ریزي  و بالا بردن سطح کیفی خدمات و آموزش هاي پیش دبستان گردد .
  10. در صورتی که تمایل دارید از وضعیت فرزندتان جویا شوید ، قبلا هماهنگی فرمایید تا زمان مناسب به شما اختصاص داده شود .
  11. در صورت بروز هر گونه مشکلی فورا موارد را با مدیر درمیان بگذارید.
  12. در  حد  امکان  پیش  دبستان  را  در  بازدید  ها  ،  مراسمات  ،  جشن  ها  و….. یاري  نمایید و  با عملکردهاي زیبا و قابل احترام خود ، حس هم دلی ، همکاري و مشارکت رادرمدرسه فراهم کنید .
  13. توجه لازم و ضروري به تغذیه سالم و هماهنگ با برنامه مرکز مورد انتظار است .
  14. در  صورتی  که  تمایل  دارید  از  سالن  مجتمع  جهت  برگزاري  مراسمات  مذهبی، معنوي  و  یا جشن تولد استفاده کنید با مدیریت دبستان هماهنگ فرمایید.
  15. مشکلات بچه های پیش دبستانی
  16. جمعه 24 آذر 1391 10:46 ق.ظ
  17. با سلام و خسته نباشید . همانطور که مستحضرهستید در انجمن اولیا و مربیان مادران از فضای کوچک کلاس پیش دبستانی و مشکلات جانبی آن سخن گفتن . در ابتدای سال هم از تعداد زیاد بچه ها در کلاس و ابراز نگرانی از وقوع حوادث شکوه کردیم و گفتیم یک معلم با 28 بچه کار بس دشواریست . روز سه شنبه فرزند خردسال بنده از اینکه دوستش مداد نوک تیز رو به سمت چشم ایشان نزدیک کرده و دخترم دستش رو جلوی چشمش گرفته و مداد به دستش اثابت کرده و جای نوک مداد رو نیز ما روی دست ایشان ملاحظه نمودیم . دخترم گریه کنان می گفت من دیگه مدرسه نمی ریم و روز چهارشنبه صبح از آمدن به مدرسه خودداری نمود . حال جناب آقای اژدری ما با چه اطمینانی فرزندمون رو به مدرسه بفرستیم . جایی که امنیتی در آن نیست ؟ این اتفاق می تونه بازهم بیفته برای تک تک بچه های معصوم . از نظر جا با گذشت سه ماه از سال دیگر مقدور نمی باشد ولی می توان دو معلم سر هر کلاس باشند واقعا یک معلم به تنهایی از عهده 28 بچه بر نمیاد بچه هایی که حرکاتشان اصلا پیش بینی شده نیست و در سنی که کنجکاو هستند و هر چیزی رو می خوان امتحان کنند . با اتفاق آتش سوزی اخیر در مدرسه روستای پیرانشهر دل همه ایرانیهارو به درد آورد بچه ای که فوت شد و بچه های که بدن سوختشون رو تا آخر عمر باید تحمل کنند واقعا دردناک هم برای خود بچه ها و هم برای والدینشون خدا بهشون صبر عنایت فرماید . باید جلوی حادثه رو قبل از وقوع گرفت . به امید آن روز که با همکاری فرد فرد ایرانیها کشورمون رو بسازیم و شاهد حوادث دلخراش نباشیم . از زحمات شما نهایت تشکر رو داریم . در پناه حق

ارتباط نزدیک میان تعلیم و تربیت خردسالان و تماس با اولیای آنها، در تاریخ آموزش دوران اولیه ی کودکی رابطه ای انکارناپذیر بوده است. عامل این رابطه شاید انس و الفت والدین و کودک نسبت به یکدیگر باشد که سبب می شود پدر یا مادر، بیش از هر فرد دیگری، در یادگیری و رشد کودک مؤثّر باشد. از آنجا که این انس بیش از هر برنامه ی آموزشی با زندگی کودک پیوند دارد نظیر متخصّصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است.
کُمنیوس( Comenius) و پستالوزی، متخصّصان تعلیم و تربیت کودک که قبل از ایجاد کودکستان و مهدکودک می زیستند، در کتابهای خود به اهمیت نقش مادر در آموزش کودکان اشاره کرده اند. فردیک فروبل، بنیانگزار کودکستان، نیز اعتقاد خود را به اهمیت آموزش مادران برای تربیت کودکان و نیز هماهنگی آموزش مدرسه و خانه بیان کرده است.
در اجرای فلسفه ی فروبل و همزمان با تأسیس کودکستانها، کلاسهایی برای اولیای اطفال تشکیل شد. انجمنهای مادران، در مواردی که کودکستانها مراکز خیریه نیز محسوب می شدند، عهده دار آموزش فرهنگ و تعلیم پرورش کودک به خانواده ها بودند. با رشد این انجمنها کنگره ی ملی مادران ایجاد شد که در نهایت به تشکیل انجمن اولیا و مربیان عصر حاضر انجامید.
مهدکودکها، همزمان با گسترش همه جانبه، در افزایش و بهبود روابط سالم کودک و والدین تاثیر بسزایی داشتند. با ایجاد مهدکودک نزدیک محلّ سکونت کودکان، والدین می توانستندفعّالیتهای مهد کودک را از نزدیک مشاهده کنند. در نتیجه، رابطه ی سودمند مادر و معلّم سبب همیاری کامل خانه و مدرسه می شد. پیشگامان آموزش کودک امیدوار بودند والدین، خود در نهایت عهده دار پرورش فرزندان خویش شوند.
والدین، که در طرح، وظیفه ی خدمت را داشتند، معمولا برای ایجاد مهدکودک و کودکستان گام برمی داشتند. در عصر حاضر نیز، مهدکودکهایی توسط والدین کودکان تاسیس می شود و حتی انجمن اولیای دبستانها ممکن است عهده دار اداره ی کودکستانها باشند. والدینی که در تاسیس مدرسه نقش دارند خود را جزئی از آن مدرسه احساس می کنند، درحالی که سایر والدین چنین احساسی ندارند.
در مقطع خردسالان، ارتباط میان محیط آموزشی واولیای هر مدرسه به اندازه ی تعداد مدارس موجود و عدّه ی والدین متفاوت است. مرکز مراقبت روزانه و مهد کودک تعاونی والدین به گونه ای کاملا متفاوت عمل می کنند. رابطه ی خانه و مدرسه یک دبستان دولتی نیز با آنچه در یک مهدکودک غیردولتی است تفاوت می کند.
امروزه پدر یا مادر در برنامه های اولیا و مربیان تنها یک فرد مراجع به یک موسسه ی آموزشی محسوب نمی شود بلکه تعیین کننده ی خطی مشی برای آن موسسه نیز هست.مسأله نظارت محلّی برای مدارس و تقاضای والدین برای داشتن حق رای در تعیین خط مشی آموزشی در تمام سطوح باید ادامه ی مسوولیت پدر یا مادر نسبت به تعلیم و تربیت فرزند خویش به حساب آید.
این حق تعیین خط مشی تا حدودی قسمتی از هر ارتباطی است که مُراجع با مرجع دارد، زیرا پدر یا تنها با چند بار برخورد با افراد حرفه ای می توانند فردی را اننتخاب کنند که بیش از هر کس ویژگیهای رفتاری مشابه با آنها را دارد. در عین حال، در زمینه ی تعلیم و تربیت، مُراجع و مرجع، هیچ یک آزادی چنین انتخابی را ندارند. نظرات واقعی بر خدمات آموزشی آن چنان در حصار موسسات آموزشی دولتی است که پدر یا مادر در انتخاب مدرسه یا معلّم، و معلّم در انتخاب کلاس نقشی ندارد. نداشتن این حق انتخاب روابط میان مادر و معلّم را محدود می کند.

کودک به چه کسی تعلّق دارد؟

از نظر تربیتی، اعتقاد ما بر این است که والدین حق دارند فرزندان خود را بشکلی که صلاح می دانند تربیت کنند. ولی این حق، در واقع، به علت توجه به سلامت کودک تا حد زیادی محدود می شود. هیچ پدر و مادری حق ندارد بر کودک خود آسیب بدنی وارد کند. هرچند ممکن است به سبب تبلیغ و معرفی کودک آسیب دیده در جامعه ی ما این مطلب امری تازه جلوه کند ولی سالهاست که انجمنهای تهذیب اخلاق برای حفظ و حراست کودک تاسیس شده اند.
با قانون آموزش اجباری، تحمیل جامعه بر حقوق والدین بیش از پیش می شود. هر پدر یا مادری مجبور است کودک خود را طی دوره ی ی خاصّی به مدرسه بفرستد و مسوولیت حضور او را در مدرسه برعهده گیرد. این امر یک نیاز فرهنگی برای رسیدن به نظم اجتماعی و نیز نیاز شخصی کودکان و والدین محسوب می شود.
با ایجاد موقعیتهای آموزشی برای کودکان خردسال مسأله ی حضور اجباری در مدرسه حادتر می شود. مدارس خردسالان به کار آموزش مباحث و مفاهیم پایه که از آموزش سنتی خواندن، نوشتن و حساب فراتر می رود می پردازند. امروزه والدین در انتخاب سن آغاز تحصیل فرزند خود، شش یا هفت سالگی، آزاد هستند ولی بعید به نظر می رسد که قوانین آموزش اجباری در سالهای آینده سنین پنج یا چهارسالگی یا کمتر را مناسب بداند. در این صورت است که اگر والدین خانواده با مسوولان مدرسه، در مورد اهداف آموزشی ووسایل مناسب برای نیل به آن اهداف به توافق کامل رسیده باشندمسأله ای پیش نمی آید ولی اگر افراد فوق در مورد وسائل یا اهداف آموزشی به توافق نرسند مشکلات جدی بروز خواهد کرد. در این مرحله پاسخگویی مدارس به نیازها، خواسته ها و تقاضاهای والدین امری جدی تلقی می شود.
براستی کودک به چه کسی تعلق دارد؟ در بسیاری از مدارس به تصور معلّمان، حداقل چند ساعت در روز که کودک در کلاس حضور دارد « متعلق » به آنهاست.عدّه ی زیادی از معلّمان این حق را بای خود محفوظ می دانند که تصمیم گیرنده یفعّالیتهای کلاسی کودکان باشند. این « حقی » است که جامعه با تربیت مربیان و اعطای صلاحیت از طریق آموزش خاصّ به آنها بخشیده است. « حقی » که در گواهینامه ی معلّم رسمیت یافته و امضای قرارداد میان او و هیات آموزشی بر آن مهر تایید زده است.
مشکلات و موانع والدین و معلّمان در ارتباط با کودکان یکسان است. مجموعه برنامه های درسی هیات آموزشی، مقررات هیات اداری و قوانین آموزش و پرورش منطقه همه ی آنها موانعی را ایجاد می کنند. علاوه برآن، معلّمان در عمل با انواع تنگناهای شغلی که به طور معمول میان همکاران مدرسه مشترک است مواجه می شوند.
تعلیم و تربیت عصر حاضر با مسائل مهمتری مواجه است که یکی از آنها حدود اختیارات و خواسته های والدین می باشد. آنها بر مبنای اختیارات خود در برابر اعمال معلّمان موانعی مشروع ایجاد می کنند. سنت گذاشته، در مورد تصمیم گیری مسائل آموزشی، برای والدین جایی، به جز در وسیعترین سطح آن یعنی عضویت در هیات آموزشی، قائل نبوده است. از این حد که بگذریم معلّمان تا کنون والدین را عامل مهمی در ایجاد محدودیت تلقی نکرده اند. والدین با مراجعه به مدرسه و دیدار با معلّمان می بایست به گفتار آنان توجه می کردند، با آنها هم عقیده می شدند و مورد مشورت قرار می گرفتند. معلّم بندرت پدر یا مادری را شایسته ی تصمیم گیری درباره فعّالیتهای کلاسی می دید. محدود بودن اطلاعات والدین در مورد آموزش دلیل قانع کننده ای برای جلوگیری از دخالت مشروع آنها در تصمیم گیریها بود، و حتی هنگامی که آنها مطلع و صاحب صلاحیت شناخته می شدند، این گونه مسائل خارج از حدود اختیاراتشان به شمار می آمد.
روابط معلّم و اولیاء در حال https://hoozenaghashi.com/تحول است. این تحول به سوی ایفای نقش والدین و اعضای انجمن محلّی اولیا در زمینه های مهم تصمیم گیری خط مشی آموزشی وفعّالیتهای کلاسی گام برمی دارد. معلّم دبستان در محلّه ای فقیرنشین می تواند همانند معلّم مهدکودکی که با همکاری والدین ایجاد شده با اولیای کودکان کلاس خود در ارتباط باشد. در این تعاونیها اولیا، مراجعان معلّم محسوب می شوند، درعین حال هزینه ی تدریس او را می پردازند و با عضویت در هیات اجرایی مدرسه در تصمیم گیریهای خط مشی ونحوه ی اجرای آنها شرکت می کنند.
اگر چنین تحولی تحقق یابد، معلّمان باید دید خود را نسبت به مدرسه کودکان تغییر دهند ومهارتهای جدیدی را در ارتباط با والدین به کار گیرند و برای برقراری رابطه ای دائم با آنها مفاهیم تازه ای را جستجو کنند.
آنچه این رابطه را از پیش ایجاد می کند تقاضایی است که معلّم، از طریق سازمان خود، برای داشتن قدرت تصمیم گیری مؤثّر مطرح می سازد. امروزه تقاضای رسمی معلّمان این است که در مسائل تصمیم گیری و اداری، بهبود وضع حقوقی و شرایط کار حق رای داشته باشند. گهگاه، گروههای اولیا و مربیان طی درخواستهای جداگانه خواستار حق رای بیشتری در امر سیاست آموزشی شده اند. در عین حال، گاه در امر آموزشی مشترک با همیاری به تصمیم گیری برای آموزش همه ی کودکان نشسته اند.
تاکنون، به روال معمول، نوع تصمیمات تعیین کننده حد و مرز ارتباط اولیا و مربیان بوده است. اولیاء و نمایندگان محلّ، اتخاذ تصمیمات خط مشی آموزشی و پرورشی را بر عهده داشته اند و معلّمان ومسوولان اجرایی عهده دار اجرای این خط مشی بوده اند. این حد و مرز غالبا خدشه دار می شود زیرا نحوه ی اجرا می تواند تا حد زیادی بر هر خط مشی اثر بگذارد و تصمیمات مربوطه اغلب مستلزم شناخت حرفه ای نسبت به نتایج خط مشی است.

روابط

معلّم برای کار با والدین به مجموعه ی تازه ای از روابط حرفه ای نیاز دارد. در کار با کودکان از توان کافی برخوردار است، خواه این توان را به کار گیرد و خواه نگیرد. از آنجا که کودکان با افراد بیرون از محیط کلاس تماسی ندارند، تصمیمات معلّم از نظر آنها قاطعیت دارد. ولی او در ایجاد ارتباط با والدین دارای قدرت کمتری است زیرا سن، جثه و نقشی که آنها دارند با کودک متفاوت است. گرچه او در این ارتباط باز هم تا حدی از وجهه ی اجتماعی خود برای حفظ موقعیت استفاده می کند ولی تشابه فیمابین بسیار بیشتر است. با توجه به این تشابه او باید با اولیا به گونه ای دیگر برخورد کند و توقعات دیگری داشته باشد. خواسته های او از والدین بشکل تکلیف نیست بلکه بصورت خواهش محترمانه است. الزام به حداقل می رسد و معلّم باید این قدرت را کسب کند که در رفتار والدین تاثیر بگذارد. در عین حال، تشابه عامل ایجاد احترام متقابل بیشتر و احساسی عمیقتر از هردو سو برای رابطه ای رضایتبخش خواهد بود.
وظایف و انتظارتی که این وظایف در بردارد ارتباط میان معلّم و پدر یا مادر را محدود می کند. معلّمان، پدران و مادران می توانند و باید در برخوردها به شیوه های خاصّی عمل کنند. برای ایجاد رابطه ای ملایم استفاده از الگوهای رفتاری خاصّ ضرورت دارد.
والدین و معلّمان، هر دو گروه، با تجربه هایی وارد صحنه می شوند که می تواند انتظارات فوق را تغییر دهد. روابط کنونی هر گروه، رنگی از روابط گذشته ی آنها با دیگران، در وضعی مشابه، دارد. هر پدر یا مادری خود معلّمان بسیاری داشته است و هر معلّم نیز پدر و مادر دارد. بقایای این نوع روابط در وجود همه هست که نباید آن را از نظر دور داشت. هر پدر یا مادر با اولین دیدار بنای دبستان، خاطات مدرسه ی خویش را بعد از گذشت سالها به یاد می آورد. گاه خاطرات محصور درون دیوارها در او ایجاد ترس می کنند، گاه به او احساس شادی می بخشند و در مجموع یادآور دوران کودکیند. اگر برخورد اولیه ی معلّمان و دیگر مسوولان مدرسه با والدین تهدید کننده باشد تا آنجا که شکلی تحقیر آمیز به خود گیرد، ایجاد ارتباط براساس احترام و اعتماد متقابل مشکل می شود.
بسیاری از معلّمان نیز از کار مستقیم با والدین گریزانند و هنگامی بطور کامل آسودگی خیال دارند که در کلاس، یعنی محیطی باشند که حوزه یفعّالیت آنها زیرسؤال قرار نمی گیرد. آنها نیز گاه از تحمل ناپذیربودن یا حتی خصومت والدین هراس دارند. لازم است برای تسلط بر این قبیل احساسات، در روابط خود با مدرسه و در انجام وظایف حرفه ای خویش احساس امنیت کنند. آنچه در آموزش کودکان خردسال اهمیتی خاصّ دارد آن است که معلّم از نظر حرفه ای ملزم به ایجاد روابط با والدین باشد. گاه معلّمانی که در ایجاد این شکل رابطه تردید دارند می خواهند آن را بتدریج و بافعّالیتهایی کاملا مثبت و نتیجه بخش آغاز کنند و بعد از آن، عناصر دیگر کار با والدین را به بوته ی آزمایش بگذارند. آنها باید با برقراری ارتباط با سایر کارکنان مدرسه نیز فنون مؤثّر کار با والدین را بیاموزند.

وظایف معلّم در کار با والدین

اصل ارتباط اولیا و مربیان به تعداد والدین ومحیط خاصّ آموزشی بستگی تام دارد. معلّمان باید نیازهای والدین را بدانند و امکانات برنامه ریزی را فراهم کنند. معمولا گزارش پیشرفت شاگرد به والدین، تبادل اطلاعات، حل مسائل مشترک، برنامه ریزی برای جلسات اولیا، برنامه ریزی آموزش والدین، شرکت در کلاسهای مشاوره و ایجاد بحثهای حرفه ای برای گروههای تصمیم گیرنده، از وظایف معلّم است. او باید برای هر بخش نسبت به بخش دیگر تفاوت قائل شود و از مهارتها و فنون مختلف بهره جوید. هرچند او برای مشاور والدین بودن تربیت نمی شود و اغلب آمادگی آموزش دادن به آنان را نیز ندارد ولی شغل او ایجاب می کند در مواجهه با اولیا شیوه ی واحدی را به کار گیرند. هرچند مهارتها و وظایف او محدود است و نیز جلب رضایت او از منطقه ای به منطقه ی دیگر تفاوت می کند اما باید در هر نقطه برخورد خاصّی داشته باشد.

گزارش پیشرفت کودک

گزارش پیشرفت کودک به والدین یکی از پیامدهای ارزشیابی تحصیلی محسوب می شود. بحث درباره ی برگه های گزارش، نامه و گفتگوی فردی در فصل پانزدهم به تفصیل خواهد آمد. نکته ی مهم در تهیه ی گزارش یکی تفهیم اهداف برنامه ی آموزشی به اولیا، دوم تعمیم معیارهای داوری و سوم آشنایی دادن کامل به والدین از وضع فرزندشان در مدرسه است. خودداری از ارسال گزارشهای ناخوشایند عواقب زیانبخش دارد زیرا اولیا باید بطور منظم و با صراحت از وضع فرزندان خود مطلع شوند.

تبادل اطّلاعات

گزارش پیشرفت کودک معمولا ارتباطی یک جانبه است و تنها پاسخ از سوی والدین، خبر دریافت آن می باشد. مبادله ی اطلاعاتی که والدین و معلّمان درباره ی کودک دارند مفید است، اطلاعاتی که همیشه با پیشرفت کودک ارتباطی ندارد. معلّمان بطور معمول از طریق برگه هایی که در ابتدای سال، قبل از پذیرش کودک، در بسیاری از مهدکودکها و کودکستانها پر می شود با وضع کلی کودکان آشنا می شوند. اطلاعاتی که از سلامت کودک وسابقه ی آموزشی او منعکس شده است می تواند برای معلّم سودمند باشد.
گاه گفتگوهای فردی در آغاز کار مدرسه یا طی جلسه ای در مورد تعیین جهت آموزش، در ابتدای سال، اطلاعاتی بیش از آنچه در برگه ها آمده به دست می دهد. از این طریق طی چند هفته اول سال معلّم با برخورد اولیه ی کودک با مدرسه و الگوهای رفتاری او آشنا می شود. بعد از مدتی می تواند درباره ی زمینه های مهم رفتاریسؤالات خاصّی را مطرح سازد. گاه خصوصیات رفتاری یک کودک از نظرمعلّم به کار درک کودک دیگری نمی آید.
این نحو تبادل کلام، در هر زمان از سال، بویژه اگر معلّم در ارتباط با یک کودک با مشکلاتی برخورد کند، مفید به نظر می رسد. اطلاعاتی که پدر یا مادر ارائه می دهد اغلب به توجیه تغییر رفتار کودک کمک می کند. ممکن است والدین نیز از معلّم اطلاعاتی کسب کنند که در نحوه ی رفتار آنها با کودک در خانه مؤثّر باشد. اگر معلّم و والدین بیش از هر چیز به خیر کودک بیندیشند گفتگوهای تبادل اطلاعات رابطه ی متقابل سودبخشی در حمایت از کودک به وجود می آورد و جلسات حل مسائل مشترک را در پی خواهد داشت.

حل مسائل مشترک

والدین معمولا بعد از ورود کودک به مدرسه به اطلاعاتی تازه دست می یابند. کودکان بسیاری از خانواده ها تا آن زمان با همسالان خود تماس زیادی نداشته اند و گاه والدین با کودکان بیش از چندسؤال مطرح نکرده اند یا فرصت مقایسه میان آنها و همسالانشان دست نداده است. اگر خانواده ای با متخصص بهداشت کودکان نیز تماسی نداشته باشد پدر و مادر ناگهان وجود مشکلات یا نارساییهایی را در کودک خود احساس می کنند که تا آن زمان برای آنها ناشناخته بوده است.
آغاز مدرسه سؤالات تازه ای را برای کودک مطرح می سازد که گاه ناگهان به مشکلات رفتاری اومنجر می شود. نارسایی شنوایی، ضعف بینایی و سایر مسائل نیز فشارهای جدیدی براو وارد می کند. گاه تحول تازه ای در خانواده نظیر طلاق، تولد نوزاد جدید یا نقل مکان به ناحیه ای دیگر می تواند مشکلاتی در کلاس ایجاد کند. معلّم قادر است این مشکلات را به تنهایی از میان بردارد ولی گاهی ضرورت ایجاب می کند طرق مختلف حق مشکل را با والدین مطرح سازد. تبادل اطلاعات، و تعاطی افکار و نظرات در برخورد با مسائل و ارائه ی طریقی مناسب برای رفتار با کودک در خانه و مدرسه، در حل مسائل مشکل، تاثیر بسیاری دارد. وظیفه ی معلّم در کمک به والدین برای حل این قبیل مسائل مهم و مفید است زیرا او معمولا تنها فردی است که با والدین تماس منظم دارد.
معلّم ممکن است خود را دفعتا درگیر وظیفه ای بیابد که برای آن تعلیم کافی ندیده است زیرا برای ایفای وظیفه ی یک روان شناس، یک مددکار اجتماعی یا مشاور راهنما آمادگی نداشته است و تنها می تواند تخصص در رشد فکری کودک به معنی عام آن را داشته باشد. در عین حال درمسوولیت آموزشی خود وظیفه دارد به والدین در شناسایی و برخورد با مشکلات همکاری کند. گاه یک گفتگوی دوستانه به صرف چای یا صحبت درمورد مراجعه به یک کارگزار مناسب ضرورت دارد. معلّم باید توجه داشته باشد ازحدود وظیفه ی خود تجاوز نکند. در اکثر موارد بهترین راه آن است که مشکلی را به شخصی با صلاحیت بیشتر محول کند. او باید با مراکز خدماتی کودک و خانواده در منطقه ی خود آشنا باشد و نکات مربط به نحوه ی اخذ کمک از آنان را بداند. اکثر مدارس فردی را در سمت مددکار راهنما یا هماهنگ کننده می گمارند تا بتواند معلّم و اولیا را در حل مسائل یاری دهد.
هرچند معلّم با مراجعه به والدین تشریک مساعی خاصّی را در مورد حل مشکلات برقرار می کند در عین حال اهمیت توجه و حمایت شخصی معلّم را نمی توان نادیده گرفت.

دیدار در خانه

گفتگو با والدین معمولا در مدرسه انجام می شود، یعنی جایی که معلّم در آن احساس آرامش می کند. ولی پدر و مادر این احساس را ندارند، از این رومی توان ملاقات با آنها را از مدرسه به خانه انتقال داد.
دیدار در خانه متضمن فواید بسیار از جمله احساس اُنس و راحتی خیال پدر ومادر است. گفتگو در خانه به والدین این فرصت را می دهد که بیش از مدرسه و گوشه ی کلاس احساس آزادی کنند و سخن خود را با آسودگی خیال ابراز دارند. معلّم نیز می تواند از این طریق با محیط زندگی کودک، که تمام ساعات خارج از مدرسه را در آن می گذراند آشنا شود. با شناخت محیط، درک بیشتری از کودک خواهد داشت. دیدار درخانه برای پدران یا مادرانی که فرصت آمدن به مدرسه را در ساعات خاصّ ندارند نیز ساده تر است، درحالی که معلّم می تواند آنها هردو را در خانه ببیند.
اگر بخواهیم دیدار در خانه نتیجه بخش باشد باید والدین به این دیدار شکل دعوت بدهند. تحمیل یک دیدار به خانواده ای که مایل به آن نیستند موجب بروز خصومت می شود. معلّم می تواند روزها و ساعات متعددی را برای دیدار پیشنهاد کند تا زمان مقرر مورد تایید همه باشد. دیدار یک معلّم از خانه یک کودک بدون اطلاع قبلی شایسته نیست. این عمل مانع ایجاد رابطه ای مؤثّر می شود.
هدف از دیدار در خانه همان هدف گفتگو در مدرسه یعنی تبادل اطلاعات و رسیدگی به مشکلات است. معلّم وظیفه دارد ضمن ارتباط اجتماعی ودوستانه با خانواده برای نیل به اهداف آن تلاش کند.

تماسهای عادی

بسیاری از تماسهای فردی معلّم و اولیا بشکل عادی صورت می گیرد. فرصتهای نظیر رفت و آمد کودک به مدرسه، جلسات گردهمایی اولیا، دعوت از والدین برای شرکت در گردش علمی کودکان، همه، نوعی تماس عادی تلقی میشود. معلّم در این فرصتها احساس محبت خویش و احترامی را که برای کودکان قائل است می رساند. اگر از والدین فاصله بگیرد یا با آنها با لحنی تحقیرآمیز سخن گوید، رابطه ای که سعی در ایجاد آن دارد فرومی ریزد.
این فرصتها برای گفتگوی عادی و کوتاه مدت برای بررسی مسائل جزئی یا کسب اطلاعات نیز سودمند است. با توجه به صرف زمان و نیروی اندک، این گفتگوها می تواند بسیار پربار باشد. معلّم باید ضمن دقت به اینمسأله که همه فرصتهای مربوط به کودکان صرف تماس با والدین نشود، سعی در افزایش این نوع تماسها داشته باشد.

جلسات اولیاء

معلّم در بسیاری موارد ناگزیر است با اولیا جلسات گروهی و نیز فردی داشته باشد. گاه از او می خواهند برنامه ریزی ونظارت این جلسات را برعهده بگیرد یا در جلساتی که توسط اولیا برنامه ریزی و اجرا می شود اعمال نظرکند.
معمولا اولین جلسه ای که معلّم مسوول برپایی آن است و قبل از ورود کودکان به مدرسه تشکیل می شود جلسه آشناسازی نام دارد. در این جلسه نحوه ارتباط مدرسه با اولیا و کودکان آنها توجیه می شود برای والدینی که اولین کودک خود را به مدرسه می گذارند دانستن این نوع اطلاعات بخش مهمی از آن جلسه را تشکیل می دهد. گاه آنهاسؤالات زیادی را برای طرح دارند و احساس آنها درباره مدرسه با عدم اطمینان توام است. ارائه پاسخهای صادقانه بهسؤالات و قبول نگرانی پدر یا مادر به ایجاد ارتباط لازم کمک می کند. در این جلسات می توان اطلاعات در مورد انتظارات مدرسه از اولیا و فرزندان آنها با والدین در میان گذاشت.
جلسات آشناسازی معمولا با انتقال انبوهی اطلاعات همراه است و معلّم باید با دقت کامل این حقیقت را برای والدین توجیه کند که مدرسه محیط انس است و حضور اولیا و فرزندان آنها را گرامی می دارد) با این فرض که واقعیت همین است) لازم است معلّم در این قبیل جلسات فرصتی را برای صحبتهای دوستانه و آشنایی با والدین با یکدیگر منظور کند اگر امکان تهیه جزوه یا کتابچه ای ساده از اطلاعات لازم باشد، زمان جلسه بیشتر به ایجاد ارتباط و کمتر به سخنرانی اختصاص خواهد یافت. اگر آنچه را که والدین خود می توانند مطالعه کنند برای آنها بخوانیم وقت جلسه تلف خواهد شد.
گاه معلّم مایل است، طی سال، جلسات دیگری را برای صحبت درباره برنامه آموزشی خود، نمایش کارهای کودکان و یا پاسخ بهسؤالات والدین در موردفعّالیتهای فرزندانشان تشکیل دهد. والدین معمولا از این جلسات استقبال می کنند زیراد بطور مستقیم با کادر کودکانشان ارتباط دارند. زمان این جلسات را باید طوری درنظرگرفت که حضور اکثریت افراد امکان پذیر باشد. برای نگهداری از اطفال والدینی که دعوت شده اند باید برنامه ریزی کرد یا آنکه به آنها اجازه داد طفل خود را در جلسه نیز همراه داشته باشند تا از این طریق حضور والدین قطعیت یابد. در برخی از مناطق که والدین مراقبت از کودکانشان را خود برعهده می گیرند در این مورد مشکلی پییش نمی آید.
در بیشتر مدارس گردهمایی اولیا یا اولیا و مربیان بشکل رسمی اجرا می شود سعی برآن است که والدین در سازمان مدرسه جای داده شوند. این گردهمایی برای جلسات طی سال ورویدادهای اجتماعی سال برنامه ریزی می کند. مسوولیت این قبیل جلسات معمولا برعهده اعضای هیات رئیسه است ولی ممکن است شرکت معلّم یا نظریات او در این جلسات ضروری باشد.
حضور معلّم از این نظر اهمیت دارد که با خانواده ها ارتباط نزدیک برقرار کند. در ایجاد ارتباط مناسب با والدین بیان یک عبارت کوتاه می تواند تثایری به مراتب بیش از یک سخنرای بلندمدت داشته باشد.

برنامه ریزی آموزش والدین

در بسیاری از مدارس برنامه ریزی رسمی یاغیررسمی برای آموزش والدین بابرنامه های آموزشی خردسالان همراه است. آموزش والدین شامل دوره ی های کاملا سازمان یافته ای چون آموزش رشد و تکامل کودک، تمرین تربیت کودک و مهارتهای خانه داری تافعّالیتهای رسم در کلوپ که برنامه ریزی آن را اولیا خود برعهده دارند می شود. برنامه های دیگری نیز برفرایند گروهی و تعامل اولیا بیش از هر محتوای دیگر تاکید دارد. در برخی از موارد آموزش والدین در حوزهفعّالیت معلّم کلاس نیست و متخصص این رشته یا مددکاری گروه عهده دار آن است. در سایر موارد این امر بر عهده معلّم کلاس می باشد.
اولیای کودکان در بسیاری از مهدکودکهای تعاونی والدین در برنامه های آموزش اولیا شرکت می کنند زیرا این امر پیش نیاز آموزش کودک به حساب می آید. در مهدکودکهای شبانه روزی، مراکز کودک ووالدین و در برنامه های آغاز مطلوب معمولا بخشی از آموزش فشرده والدین در کل برنامه منظور می شود. گاه والدین ساعات زیادی را در کلاسها می گذرانند. گاه ایجاد یک کتابخانه نیز به این منظور ضرورت پیدا می کند.
چندین سال است که بسیاری از برنامه های آموزش والدین با آموزش مهارتهای خاصّی، شامل مهارتهای ذهنی وزبانی معمول در مدرسه، توام بوده است. برنامه نمونه ای از رفتار والدین می تواند شامل دخالت کودکان در بحثها، توجیه معانی رفتار والدین برای کودکان، خواندن قصه های ساده با صدای بلند، ایجادفعّالیتهای آموزشی و تهیه مواد در خانه باشد. روشهای خاصّ بهره گیری از این نوعفعّالیتها معمولا بطور مستقیم به والدین تدرس می شود و آنها تحت نظارت مدرسه فرصتهایی را به تمرین این مهارتها اختصاص می دهند. وسایل کمک آموزشی را می توان بطور امانت برای استفاده در منزل به اولیا سپرد. گاه بر کار با نوزادان نیز به اندازه تمرین با کودکان پیش دبستانی تاکید می شود. هدف آن است که همه کودکان یک خانواده از آنچه والدین می آموزد بهره گیرند.

نظارت بر مشارکت والدین

شرکت والدین درفعّالیتهای کلاسی مکمل برنامه مهدکودکهای تعاونی وبرنامه های آغاز مطلوب محسوب می شود. با دعوت از والدین می توان وظیفه خواندن قصه در کلاس، تدریس خصوصی به کودکان نیازمند، کمک به گروههای آموزشی، همکاری با برنامه معمول کلاس و یا به عنوان منبع اطلاعات در زمینه معینی را برعهده آنان گذاشت. گاه بصورت معلّم ذخیره نیز می توان در کارآموزش از آنها بهره گرفت.
بر همکاری والدین با برنامه آموزشی باید نظارت دقیق داشت. اگر برای اولیای شرکت کننده جلسات توجیهی تشکیل شود در کاهش خطا مؤثّر است. والدین باید با برنامهفعّالیتهای روزانه کودکان و الگوهایی که کودکان باید در رفتار در زمینه های مختلف کلاس و مدرسه رعایت کنند آشنا شوند. بالاتر از همه، آنها باید مسوولیتهای خاصّ خود را بدانند. اگر تعداد اولیای شرکت کننده در این برنامه زیاد باشد انتشار کتابچه هایی حاوی این نوع اطلاعات مفید است.
وظیفه معلّمان است که بر کار این گروه از اولیا نظارت کنند، رفتار آنان را زیر نظر داشته با شند و در صورت لزوم برای جلسات ارزشیابی آینده یادداشتهایی بردارند. بهتر است در پایان روز آنچه انجام شده است مرور شود و برای پیشرفت کار، تحسین و حمایت و نیز انتقاد ونصیحت افزایش یابد. زمینه مسوولیت و مقدار آزادی عمل معمولا با ادامه کار بیشتر می شود.

کار با هیأت تصمیم گیری اولیا

کار با والدین در جهت تعیین خط مشی اداری و آموزشی مدرسه معمولا مشکلترین بخش ارتباط معلّم با اولیای اطفال را تشکیل می دهد. گاه ایراد متوجه معلّم است که احساس می کند به علت داشتن دانش تخصصی بیشتر در تصمیم گیری، از والدین آمادگی بیشتری دارد. به علاوه در تصمیماتی که والدین برایفعّالیتهای آموزشی اتخاذ می کنند سهم او نیز محفوظ است. معلّم تعصبات اعتقادی خویش را نیز دارد که بینش صحیح او را در تصمیمات آموزشی محدود می کند.
والدین و معلّمان، هردو گروه، با مشکلات خاصّ خود اقدام به تشکیل جلسات می کنند. اعضای گروههایی با نژاد یا مذهب متفاوت ووالدینی که در سطح پایینتر جامعه قراردارند تا حدی به معلّمان با عدم اعتماد می نگرند. تجارت گذشته که قربانی تمایزها یا تفاوتهای موجود در ارزشها و الگوهای رفتار شده است ممکن است در این گروه از والدین ایجاد سوء ظن کند. از سوی دیگر گاه معلّمان نیز در ایجاد ارتباط با افرادی که در بکارگیری مفاهیم شخصی وشغلی وجه مشترکی با آنها ندارند دچار مشکل می شوند.
شرایط ایجاد حس اعتماد در همه اعضای گروه تصمیم گیرنده آن است که معلّم بتواند با آنها ارتباطی مؤثّر ایجاد کند. این کار مستلزم صرف وقت، نیرو، تلاش و برخوردهایی از سوی معلّم است تا نشان دهد که می تواند قابل اعتماد باشد. ابراز شایستگی و توجه لازم به کودکان به سهولت حل مشکل کمک می کند. حفظ ارتباط، گوش فرادادن به گفتار والدین و سعی در همگانی ماندن منابع تصمیم گیری نیز در جلب اعتماد مؤثّر است.
سخن آخر این که، اگر معلّم با گروهی تصمیم گیرنده مرکب از اولیا کار می کند باید آنها را در این مهم یاری کند. گاه تصمیمات آنها با تصمیماتی که معلّم خود می گیرد تفاوت دارد ولی اوباید به قبول آنها تن دهد. این بدان معنا نیست که مسوولیت شغلی خویش را نادیده می انگارد بلکه مقصود آن است که آن مسوولیت تعریفی نوپیدا می کند. بر عهده معلّم است که در جلسات هیات تصمیم گیری شرکت کند، به والدین آموزش دهد تا مطمئن شود آنها اطلاعات لازم برای تصمیم گیریهای خود را در اختیار دارند. علاوه بر اینها، کمک به والدین در پیش بینی نتایج تصمیمات در مورد برنامه ریزی و افراد ذینفع در آن نیز از وظایف معلّم است معلّمی که بتواند اولیا را به حرکت مستقل در پیشاپیش خود برانگیزد از مهارت حرفه ای لازم برخوردار است.

تکنیکهای مختلف کا با والدین

معلّم در کار با والدین، نظیر کار با کودکان، باید عواملی چون برنامه ریزی درازمدت، مصاحبه، نظارت، توانایی کار با گروههای کوچک وبزرگ، ارزیابی وثبت نتایج جلسات را درنظر داشته باشد.

برنامه ریزی

اهداف جلسات مشاوره با والدین باید برای معلّم مشخص باشد، از آماده شدن و کاربرد منابع اطمینان حاصل کند وبتواند نتایجفعّالیتهای این جلسات را بررسی کند و از همه مهمتر این که کار والدین را با اهداف خاصّ مورد نظر تطبیق دهد.
در مواردی که نیاز کمک به یک موسسه اجتماعی احساس می شود، معلّم باید بتواند آن نیاز را برای پدر یا مادر بشکلی تشریح کند که تهدید کننده نباشد. در دسترس داشتن نام و آدرس موسسات اجتماعی و آگاهی از نحوه ارتباط با آناه از وظایف معلّم است. اگر معلّم بخواهد در حل مشکل رفتاری یک کودک در کلاس ازعدّه ای پدر یا مادر کمک بگیرد باید نمونه عینی آن رفتار را نشان دهد تا بتواند در حد امکان توضیح ملموسی ازمسأله ارائه کند.
برنامه ریزی جامع برای کار با والدین باید بر مبنای یک سال پی ریزی شود تا معلّم بتواند بین افراد مختلفی که طی سال با آنها تماس دارد هماهنگی ایجاد کند. جلسات در محلّ خاصّ تشکیل شود تا در صورت تکرار بافعّالیتهای مدرسه یا رسوم خانواده برخوردی نداشته باشد. معلّم می تواند نیازهای برنامه را پیش بینی و تهیه کند. اگر جلسات مذاکره تشکیل می شود معلّم باید نمونه هایی از کار یا رفتار کودکان را همراه آمای ازفعّالیتهای انجام شده در مدرسه جمع آوری کند.
وظیفه معلّم در برنامه ریزی برای تشکیل جلسه با گروههای مختلف والدین آن است که از قبل محتوای برنامه پیشنهاد شده را به د قت بررسی ونوبت سخنرانیها و گاه استفاده از فیلم را تنظیم کند، برای اعمال خاصّی چون پذیرایی یا نظافت مسوولیت هر فرد را مشخص سازد تا مطمئن شود جلسه ای مطلوب تشکیل خواهد شد.
برایفعّالیتهای خاصّ والدین مکان مناسبی را باید درنظر گرفت. برای جلسات بزرگ به سالن اجتماعات یا اتاق مناسب نیاز است. جلسه مادران را می توان بعد از ساعات مدرسه در کلاس برگزار کرد ولی تغییر جای میزها ضرورت دارد. بهترین محلّ برای مذاکره با یک پدر یا مادر یک اتاق خاصّ یا کلاسی است که ساکت وبدون رفت و آمد باشد. اگر در جلسه والدین استفاده از وسائل نجاری یا چرخ خیاطی ضروری به نظر برسد باید در فکر امکانات و جای مناسب برای ابزار و مواد بود.

مصاحبه با والدین

مصاحبه با والدین شامل دو شیوه است: اطلاعات دادن و اطلاعات گرفتن. لازم است معلّم در مذاکره با پدر یا مادر بداند چگونه در مخاطب خود اطمینان خاطر ایجاد کند، گاه پذیرایی با چای و زمانی شروع صحبت با مسائل کلی و جالب مدرسه در این مورد مفید است. رعایت چنین مراحلی ساده و معمول به برقراری ارتباط کمک می کند. در عین حال رعایت این نکته ضروری است که وقت زیاد صرف صحبت در مورد مسائل مقدماتی نشود. زیرا اگر پدر یا مادری احساس کند معلّم از طرح مسائله اصلی « طفره می رود » موضع می گیرد ودر نتیجه به جای حل مشکل، مشکل تازه ای ایجاد می شود.
استفاده از یک طرح یا پیش نویس برای مصاحبه مفید است زیرا معلّم در گفتگو می تواند اطمینان حاصل کند که همه نوع اطلاعات را به دست می آورد. پیش نویس شامل اخذا طلاعات مورد نظر از پدر یا مادر وتکمیل نکات طرح ریزی شده است. باید توجه داشت که پیش نویس مصاحبه، همواره قابل تغییر باشد. نباید مستقیماسؤالاتی را از فرم مخصوص قرائت کرد زیرا تهیه فرم فقط جنبه راهنمایی وا طمینان از این مهم را دارد که اهداف مذاکره در حد نظر است بی آنکه به جنبه رسمیت آن توجه شود.
توصیه چند شیوه برای معلّم مفید به نظر می رسد آگاهی از نحوه گوش دادن به سخنان والدین ضروری است. برای این منظور معلّم باید اطلاعاتی درباره والدین داشته باشد به احساسات آنها و نیز اطلاعاتی که مبادله می شود توجه کند به سخن آنان بدقت گوش فرادهد، به مناسبت، به برخی سووالات پاسخ گوید ودر ارائه راه حلهایی مبتنی بر واقعیت برای حل مسائل کودکان با آنها همکاری کند.
گاه اراه طریق امری ساده است ولی تصویه ای که در محدوده رابطه معلّم ووالدین است باید بالاخص مفهوم وبه هر موقعیت خاصّ مربوط باشد. اگرمسأله درباره خواندن کودک درخانه است، پدر یا مادر به ک مک معلّم با منبع کتاب آشنا شود یا به کتابهایی دسترسی پیدا کند و یا شیوه های مفید خواندن را که نهایه به سود کودکا ست بیاموزد.

کار با جلسات والدین

از نظر پیشرفت در بحثها و تقویت فرایند تقابل، گروههای کوچک مفیدتر از گروههای بزرگ به نظر می رسند. معلّم برای تشکیل جلسات کوچک باید با فنون اداره جلسه آشنا باشد، گروه را دعوت کند و رئیس گروه را مشخص سازد، به نیازهای گروه توجه داشته باشد و راه را برای ایجاد حس مسوولیت در برابرفعّالیتها برای اعضای آن بازبگذارد. اگر بخواهد بحث متوقف شود ودخالت پدر یا مادر در بحث کاهش یابد، خواسته خود رابه گروه تحمیل کرده است، ولی از طرفی این قدرت را ندارد که بحث گروه را به حال خود رها سازد تا مدتی طولانی بدون هدف ادامه یابد. او باید ضمن حفظ اعتبار خود، رهبری بی طرف، تاثیرپذیر وانعطاف گرا باشد تا بتواند از جلسات گروهی به بهترین شکل سود جوید.
سودمندی جلسات گروههای بزرگ در آن است که وسعت عمل بیشتری فراهم می شود. از سخنرانان با فیلمهایی که در این جلسات به کار گرفته می شوند می توان در گروههای کوچک نیز استفاده کرد.
گروهی که معلّم فراهم می آورد بتدریج شکلی مستقل به خودمی گیرد. طرحهایی که والدین ارائه می دهند ممکن است برای آموزش اعضای گروه یا در خدمت مدرسه به کار گرفته شوند. اگر معلّم بخواهد اداره گروه را برای مدتی برعهده داشته باشد ممکن است ناگزیر شود زمان بیشتری از آنچه درنظر داشته است به ایجاد تغییرات بنیادی گروه اختصاص دهد، از این رو بهتر است این مسولیت را به شخصی دیگر از اعضای گروه یا خارج از آن محول کند به این طریق او قادر است مشاور گروه باشد و درصورت نیاز به کمک گروه بشتابد. هنگامی که معلّم شاهد مستقل شدن اداره آن گروهی شود که خود آنرا گردآورده است به حق احساس غرورمی کند.
تشکیل گروه سبب ایجاد نیرویی عظیم می شود. گاه گرههای سودمند ومؤثّر و گاه پرخاشگر وظلم پیشه اند. بسیار مهم است که در تشکیل گروه دقت داشته باشیم و در صورت کمبود مهارت و تجربه در کار با آنهاهمواره با احتیاط عمل کنیم.

ارزیابی کار والدین

ارزیابی برنامه ریزی برای والدین عینا مشابه ارزیابی کار کوکان است. باید اهداف رامشخص کنیم و از نتیاج آنها بررسی ذهنی داشته باشیم. این بررسی، بشکلی دقیقتر، شامل روابط خانه ومدرسه و اهداف برنامه اولیای کودکان نیز می شود. چنین برنامه ها درمقایسه با برنامه آموزشی کودکان به وقت کمتری نیاز دارد و بر عهده مدرسه است که زمان و منابع لازم برای ادامه و ارزیابی برنامه هایی سازنده اختصاص دهد
نظارت معمول بر این جلسات شامل شمارشعدّه حاضر در جلسه یامذاکره است. عرصه عمل وسیع است و نیاز به دقت دارد. حضور و ایفای نقش والدین در بخشهایی از جامعه چشمگیر است و انی حضور به میزان سودمندی با وجود امکانات برای آنان بستگی ندارد. معلّمان معمولا روابط خود با اولیای کودکان کلاس را به کمک قدرت شهودی می سنجند ولی بررسی توام با احتیاط نیز در اینمورد ضروری است. معلّمانی که مدتها در برابر خود واولیا اطفال وانمود کرده اند که مودبانه عمل می کنند می توانند بیش از آنچه واقعا احساس می کنند مؤثّر باشند. موقعیتهای خاصّی که در مدرسه پیش می آید، معمولا به ماهیت ایجاد ارتباط خانه و مدرسه بستگی دارد. باید تلاشهایی، هر قدر هم دشوار، برای ارزیابی کیفیت هر نوع برنامه صورت گیرد و بر عهده معلّم است که ازفعّالیتهای والدین، حداقل سابقه ای گزارش گونه داشته باشد.

بهره گیری از تکنیکهای روابط عمومی

بسیاری از روشهای کار با والدین که بحث آنها گذشت درباره روابط حضوری با اولیای کودکان بوده است، ولی باید شیوه های ارتباط با خانواده واجتماع ملی را نیز به کار گرفت. مدرسه مناسب باید برنامه ای ثابت در مورد روابط عمومی، ولونه چندان پر زرق و برق، داشته باشد. از آنجا که مدرسه به والدین و اجتماع محلّ تعلق دارد باید پاسخگوی آنها باشد و آنها را از آنچه در مدرسه می گذرد مطلع سازد.
یک برنامه مناسب روابط عمومی شامل ایجاد ارتباط با اجتماع محلّ است، ارتباطی که در آن ازدیدار والدین از مدرسه استقبال می شود.
ایجاد نمایشگاه درداخل یا خارج مدرسه نیز برای آشنا ساختن مردم محلّ با کارهای کودکان مفید است. کارهای هنری، نتایج طرحها، نوارهایی از سرودها وقصه های کودکان و غیره را می توان با سلیقه سازمان داد واز آنها برای اطلاع والدین از تجربیات کودکانشان در مدرسه استفاده کرد. در زمینه در اختیار داشتن محلّی برای نمایشگاه و بهره گیری از سایر حمایتها معمولا فروشگاه های هرمنطقه کاملا مشکل گشا هستند. رسانه های خبری محلّ در نقل گزارشهای مدرسه برای اهالی مفیدند. گزارش خبری از رویدادهای مهم و جالب مدرسه برای واحد آموزشی و منطقه هر دو با ارزش است. رسانه های خبری محلّی می توانند از گردشهای علمی، برگزاری جشنها و حوادث خاصّ دیگر گزارشهایی نقل کنند
معلّم با استفاده از خبرنامه، یادداشتهایی که به خانه ها می فرستد و دعوتنامه هایی که برای والدین به منظوردعوت به شرکت در مراسم خاصّ ارسال می دارد خود نوعی وسیله روابط عمومی است. اینها همه باید در یک برنامه خوب روابط عمومی مورد توجه قرارگیرد.

کار با والدین: ارتباطی دو جانبه

معلّمان در اغلب موارد چنین احساس می کنند که جلسسات اولیا ومربیان فرصتی پیش می آورد تا معلّم به والدین چیزهایی بیاموزد و تغییری در آنان ایجاد کند. اما در واقع، یک جلسه خوب اولیا و مربیان آن است که به الدین نیز فرصت دهد تا بر معلّم تاثیر گذارند و حتی در صورت امکان تغییراتی درکارمدرسه ایجاد کنند. با طرح برنامه ای مؤثّرمیتوان به برقراری روابط دوجانبه کمک کرد. اگر شناختی نباشد انتقادی مطرح نمی شود ولی اگر شناخت والدین ازمدرسه بیشتر باشد، انتقاد سازنده بیشتر است.
در حقیقت داوری اولیا نوعی منبع اطلاعات درباره مؤثّر بودن برناه محسوب می شود. شکوه هایی که از فرزندان خویش دارند ونیزاطلاعات دیگری که در اختیار آنهاست به کار تصمیم گیری آموزشی می آید و بر عهده معلّمان است که نظریات و انتقادات آنان را بپذیرند. ولی مبنای تغییرات نباید فقط همراه کردن والدین با خط مشی آموزش باشد بلکه وظیفه شغلی معلّم به اواین قدرت را می بخشد که اعمال خود را مجاز بداند و از برنامه هایی که به نظراوفعّالیتهای شغلی مناسبی به شمار می آید جانبداری کند.