تعريف دروغ
از نظر روانشناسي دروغ تحريف آگاهانه واقعيت، بيان مطلبي است که مطابق با واقعيت و حقيقت نيست و دروغگو يعني شخصي که به قصد گول زدن ديگران خلاف واقعهاي را بيان کند. معمولاً کسي که دروغ ميگويد آگاهانه به تحريف حقيقت ميپردازد و امري را تائيد مي کند که وجود خارجي ندارد.
بين دروغ گفتن و انکار کردن (به عنوان يک مکانيسم دفاعي ) تفاوت وجود دارد . زيرا فرد در انکار کردن، حقيقت را به طور کامل رد ميکند اما به صورت ناآگاهانه ، در حاليکه دروغ به صورت آگاهانه گفته مي شود.
دروغگويي در کودکان
مطالعاتي که درباره مفاهيم در کودکان صورت گرفته است نشان ميدهند که تحول و تکامل مفاهيم در کودکان جريان منطقي را طي مي کند و صرف نظر از تاثير هوش و فرصتهاي يادگيري ، مفاهيم مختلف در کودکان با افزايش سن تغيير مييابند. توجه به تحول درک مفهوم دروغ در کودکان اخيراً بدليل اهميت نظري آن در نظريه ذهن و همگاني بودن تحول مفاهيم در کودکان و از همه مهمتر اهميت اجتناب از دروغگويي و تشويق به راست گويي و استفاده از کودکان در محاکم قضايي به عنوان شاهد از گستردگي بيشتري برخوردار شده است.
يکي از نکات مهم تربيت جلوگيري از دروغگويي در کودکان است . اين مسئله در اغلب خانواده ها مطرح است . بسياري از کودکان خردسال و آنهايي که در مرز دو سالگي هستند گاهي بين تخيل و واقعيت فرقي نميگذارند و حرفي مي زنند که به نظر ما دروغ است اما بايد بدانيم که در دو سال اول زندگي خبرهاي دروغ مربوط ميشود به عدم درک و مهارت کودک در پي بردن و فهميدن صحبتها. زيرا اولاً در اين سن کودک نمي داند دروغ چيست، و ثانياً چون خزانه لغات وي بسيار محدود است (مثلاً کلمه بابا را ممکن است در مورد هر مردي به کار ببرد) لذا نمي تواند آنچه را که ديده يا شنيده عيناً بيان کند. تا چهار، پنج سالگي نيز دروغگويي اغلب جنبه تخيلي دارد و کودک به شرح زندگي و تصورات خلاقه ولي خام و غير دقيق کودکانه و خيالي خود مي پردازد و شرح اين تصورات به معني دروغگويي نيست بلکه کودک فقط ميخواهد تصورات خيالي خود را که فکر مي کند وجود دارند يا از آنها لذت ميبرد با ديگران در ميان بگذارد. بعد از شنيدن داستان هاي تخيلي و ديدن فيلم هاي افسانه اي اين نوع دروغگويي بيشتر ميشود. معمولاً با بالارفتن سن، چون کودک بين واقعيت و خيال
فرق مي گذارد کمتر به دروغگويي تخيلي مي پردازد . همانطور که بيان شد تا سنين سه تا چهار سالگي دروغ به مفهومي که براي بزرگسالان مطرح است در کودکان وجود ندارد. بنابراين هرگاه در اين سنين، کودک واقعيتها را به صورت وارونه ارائه کند هدفش کسب امتياز نيست. اما از سن چهار سالگي به بعد تدريجاً بر اثر دخالت هاي عوامل محيطي و تربيت نادرست، دروغ و دروغگويي در کودک شکل ميگيرد و گاه آنقدر شديد ميشود که به صورت مرضي، جزئي از بي بند و باري نوجواني را تشکيل مي دهد.
زماني که کودک به تشخيص ميان واقعيت و خيال پي مي برد ياد مي گيرد که دروغ، دروغ است حتي اگر مصلحتي باشد . در حدود هفت سالگي، کودک نسبت به دروغ گفتن احساس کار بد، مجازات، تنبيه و جنايت را درک مي کند و شايد مي ترسد که حتي اگر والدينش او را به خاطر دروغگويي اش تنبيه نکنند خدا او را مجازات کند. کودک در حدود يازده يا دوازده سالگي به ارزيابي واقعيت ها مي پردازد که طبق نظريه پياژه نشان دهنده بلوغ و تجربه ي کودک است. در اين سن، کودک اين موضوع را درک مي کند که جامعه بر مبناي اعتماد بنا شده است و اگر نتواند اعتماد مردم را جلب کند شکست خواهد خورد.
درک کودکان از دروغ و اشتباه
پياژه (به نقل از استريچارتز و برتون1990،1932 ) به عنوان يکي از پيشگامان بررسي مفهوم دروغ در کودکان و به دنبال او بسياري ديگر همچون ويمر ، گروبر و پرنر ( 1984،1985) و استريچارتز و برتون(1990 ) معتقدند که کودکان کم سن و سال درکي از مفهوم دروغ به عنوان يک عبارت فريب دهنده به منظور گمراه کردن ديگران ندارند. آنها تمام اشتباهات را دروغ قلمداد مي کنند و تشخيص نمي دهند که گفته يک شخص به دليل عدم آگاهي او از واقعيت، دروغ نيست بلکه فقط يک “اشتباه” است . پياژه معتقد است يک تعريف پيشرفته از “دروغ” که تا سنين خاصي بين 6 تا 10 سالگي  تعريف معمول کودکان است اشاره به عدم تطابق با واقعيت دارد. با توجه به اين توضيحات به شرح زير از يافته هاي دکتر پاول اکمان از دانشگاه سانفرانسيسکو توجه کنيد.
پدري در مسير بازگشت از مدرسه به خانه در روز سه شنبه به پسر پنج ساله اش قول داد يکشنبه بعد از ظهر او را به بازي بيسبال ببرد. وقتي به خانه رسيدند، پدر فهميد که مادر اول صبح براي يکشنبه بعد از ظهر کلاس شنا را برنامه ريزي کرده است و نمي تواند آن را تغيير دهد . وقتي موضوع را به پسرشان گفتند او خيلي ناراحت شد و وضعيت ناجور گشت . چرا کودک آنقدر ناراحت شد؟! پدر که چيزي درباره کلاس شنا نمي دانست! از نظر بزرگترها پدر دروغ نگفته است اما از نظر کودک، پدر دروغ گفته است. هر گفته ساختگي بي توجه به نيت دروغ محسوب ميشود . بنابراين پدر غير عمد به پسرش اين پيام را مي دهد که نا خواسته دروغ گفته است.
براي روشن شدن استنباط نادرست کودک به نظريه کلبرگ اشاره مي کنيم. کلبرگ همانند فرويد اريکسون و پياژه معتقد است که رشد اخلاق طي مراحل از قبل برنامه ريزي شده پيش مي رود. و معتقد است که رشد اخلاق و تحول شناختي رابطه نزديک و تنگاتنگ دارند. مراحل رشد اخلاقي کلبرگ داراي سه سطح است و هر سطح نيز داراي دو مرحله ميباشد. سطح اول “اخلاق پيش عرفي” نام دارد که شامل سنين سه تا ده سالگي است ( کودک اشاره شده در مثال بالا در اين سطح از رشد اخلاقي قرار دارد مولفان. )در اين سطح قضاوت اخلاقي کودکان بيشتر مبتني بر اجتناب از تنبيه يا کسب پاداش است.
در مرحله اجتناب از تنبيه، کودک براي گريز از مجازات و تنبيه از معيارهاي اخلاقي اطاعت مي کند (شامل کودکاني مي شود که دروغ را به دليل تنبيه شدن بد مي دانند.)
توجه چنداني به انگيزه و نيت عمل فرد ندارند بلکه بيشتر به پيامد آن فکر مي کنند ( کودک مثال بالا با اين تعريف منطبق است زيرا به نيت پدر توجهي ندارد و لغو شدن تماشاي بيسبال را حمل بر درغگويي پدر مي داند مولفان) در مرحله کسب پاداش، معيار قضاوت اخلاقي، اطاعت از مقررات براي رسيدن به پاداش و نوعي سودجويي متقابل است. کودکان عملي را خلاقي ميدانند که براي آنها فايده داشته باشد.
پياژه معتقد است هر چند کودکان پنج تا هفت ساله تفاوت بين عمل عمدي و اشتباه غير ارادي را درک مي کنند اما قادر به تمايز قطعي بين اين دو مقوله نيستند و هر دو را دروغ مي دانند.
يافته هاي پياژه نشان مي دهند که در حدود شش و هفت سالگي کودکان کم کم “اشتباه غير ارادي” را از “دروغ” به خوبي تشخيص مي دهند و يا اين تمايز در حال پديد آمدن است و در حدود سن 10 تا 11 سالگي “دروغ” را چيزي مي دانند که حقيقت نداشته باشد و به فريب
يعني عمل عمدي فکر مي کنند.
کودکان 4 تا 6 ساله اگرچه از غيرعمدي بودن “باور غلط” آگاه هستند با اين حال آن را دروغ مي دانند. در پژوهشي بر روي کودکان 3 تا 5 ساله ايتاليايي به اين نتيجه رسيدند که کودکان تمام سنين اغلب دروغ و اشتباه را بد و منفي مي دانستند. پژوهش ديگري نيز نشان داد که در حدود 5 سالگي کودکان مي توانند به توضيح و ارائه مثال درباره دروغ و وانمود کردن بپردازند و درباره تفاوت هاي اين دو اظهار نظر کنند اما اکثر اوقات عبارتهايي را که به قصد وانمود کردن ارائه مي شود دروغ مي پندارند يعني از نوعي ابهام در قضاوت درباره “دروغ ” و “وانمود کردن” برخوردار بودند اما اگر در داستان ها از آشناترين نوع وانمود کردن ها مثل بازي کردن نقش فردي ديگر استفاده شود کودکان 4 ساله هم مشکلي در تشخيص عبارات دروغ و وانمود کردن نخواهند داشت.
دروغ نشانه چيست؟

14 8 18 1104815 2
هر سيل ناگهاني دروغ يا افزايش هيجاني در دروغگويي نشان دهنده آن است که چيزي در زندگي کودک اتفاق افتاده است، چيزي که او را به خطر مي اندازد و امنيت او را تهديد مي نمايد. تالوار( 2007) مي گويد: دروغ يک نشانه است، نشانه اي از مشکل بزرگي که در پشت آن است و کودک براي حفظ امنيت در خود از اين راهبرد استفاده مي کند.

مطالعات طولي نشان مي دهند کودک 6 ساله اي که مرتباً دروغ مي گويد در صورتي که دروغگويي برايش راهبرد موفقي جهت مواجهه با موقعيت هاي سخت اجتماعي شود همچنان دروغگو باقي خواهد ماند. حدود يک سوم کودکان اين گونه اند. اگر کودکي هنوز در سن 7سالگي دروغ مي گويد بنظر مي رسد برايش عادت شده است و در دام دروغگويي افتاده است.
آثار و نشانه هاي دروغگويي
دروغگويي تغييراتي را در بدن بوجود مي آورد که ميتوان به افزايش تعداد ضربان قلب، افزايش تنفس، رنگ پريدگي، خشک شدن دهان بطوري که زبان به زحمت در دهان حرکت کند، گاهي لکنت زبان، بيهوده گويي بدين معني که حرف هاي بي سر و ته ميزند و
از اين شاخه به آن شاخه مي پرد، ناتواني در کنترل اعضا بدن، نگاه هاي حيرت آور، پيدايش آثار شرم در چهره، طفره رفتن، پافشاري کردن، چانه زني، تغيير دادن اظهارات اشاره کرد.
طبق مطالعات و تحقيقات انجام شده اشخاص دروغگو افرادي بي قرار، عصباني و ناآرام هستند و دروغگويي نشانه ناراحتي هيجاني و رواني آنان است. دروغگو به حرف هاي خود اعتماد ندارد بنابراين به طور قاطع صحبت نمي کند. حرف هايش را فراموش مي کند،اعتماد خود را نسبت به ديگران به تدريج از دست مي دهد و به آنها بدبين ميشود.
مهمترين جنبه دروغگويي عبارت است از تبديل شخصيت حقيقي و واقعي انسان به شخصيت ساختگي و تصنعي کسي که دروغ مي گويد در واقع مي خواهد خود را از عالم واقعي بيرون آورده به جهان ساختگي نزديک سازد. دروغ نه تنها اعتماد را از بين مي برد بلکه آدمي را در بين جمع، بيگانه مي سازد، در مواردي باعث پيدايش درگيري و سوء تفاهم ها ميشود .اصول و ضوابط ادب و اخلاق را خدشه دار مي سازد و ارزش و لذت زندگي را از بين مي برد.
دلايل دروغگويي
طرفداران يادگيري اجتماعي دروغ را وابسته به موقعيت ميدانند، روانشناسان رشد آن را مرحل هاي از رشد کودک به حساب مي آورند، روانکاوان آن را نشان هاي از رشد فراخود مي پندارند و برخي از صاحب نظران ريشه غريزي آن را در حيوانات به صورت فريبکاري و استتار ذکر کرده اند ولي تجربيات روزانه خلاف آن را ثابت مي کند .والتر ميشل و بندورا و آرون فريد معتقدند رفتار اخلاقي بيشتر تحت تاثير شرطي شدن کنشگر و يادگيري مشاهد ه اي شکل مي گيرد. بنابراين هنگامي که کودک توسط والدين تنبيه مي شود، کاهش مي يابد و زماني که تقويت شود افزايش پيدا مي کند. در مکتب يادگيري اجتماعي، رشد اخلاق يک فرايند مرحله اي نيست بلکه مجموع هاي از رفتارهاي اکتسابي است که تحت تاثير تاريخچه اي از برنامه هاي تشويق، تنبيه و مشاهده الگوهاي متنوع شکل گرفته و به صورت عادت در مي آيند. کودک از خانواده، اجتماع و از کساني که در اطرافش هستند دروغ را مي آموزد. به اعتقاد بندورا الگوهاي زنده در فيلم و سريال و شخصيت هاي اجتماعي در گسترش ارزش ها و اعمال درست اخلاقي نقش موثري دارند تمايل به تکذيب حقيقت يا دروغگويي موضوعي است که کودک به طور مستقيم يا غير مستقيم با آن آشنا شده و بعدها جزء واکنش هاي او ميشود . پايه گذاري اين خطا و رفتار ناپسند از همان دوران کودکي است.
هدف از دروغگويي چيست؟
معمولاً هدف از دروغگويي، گمراه کردن طرف مقابل و يا به اشتباه انداختن فرد ديگري در امري است تا در سايه آن به هدف و مقصودي که مورد نظرش است برسد. کسي که دروغ ميگويد معمولاً قصد دارد از طريق آن به اغفال و فريب ديگران بپردازد و آنها را گول بزند آنچنان که واقعيت ها را در نيابند و دستش را تا رسيدن به مقصود بازگذارند. اين هدف يا اهداف ممکن است متعدد و مختلف باشند: ترس از تنبيه هنگامي که از کودکان 5 ساله سوال شود که آيا هميشه دروغ اشتباه است، 92 درصد مي گويند بله. 38درصد کودکان 5 ساله بي حرمتي به مقدسات را دروغ ميدانند. اينکه چرا کودکان فکر مي کنند فحش و ناسزا دروغ است؟ به اين دليل که در ذهن آنها دروغ چيزي است که باعث مي شود تنبيه يا نصيحت شوند و وقتي از آنها مي پرسند چرا دروغ گفتن اشتباه است؟ بيشترشان پاسخ مي دهند که مشکل دروغگويي اين است که به خاطر آن تنبيه مي شويم. در سن 11 سالگي، 48 درصد کودکان ميگويند که مشکل دروغگويي اين است که باعث کتمان حقيقت ميشود و22 درصد ميگويند گناه است . با اين وجود، يک سوم هنوز ميگويند که مشکل دروغگويي تنبيه شدن است.
کودکان براي اولين بار دروغ را براي اجتناب از تنبيه مي گويند. هر وقت که به نظرشان ممکن است تنبيه شوند يکسره دروغ مي گويند. يک کودک 3 ساله ممکن است بگويد “من خواهرم را کتک نزدم”. در حاليکه پدر و مادر او را در حال کتک زدن خواهرش ديد ه اند.
يک کودک 6 ساله چنين اشتباهي را مرتکب نخواهد شد . او درباره شيطنتش فقط وقتي حرف ميزند که والدين بيرون از اتاق بودند. تنبيه عامل اوليه دروغگويي است .
بررسي هاي علمي نشان مي دهد که بيش از 70 درصد دروغ هاي کودکان به علت ترس از تنبيه شدن است. بنابراين به کودک اطمينان بدهيد که اگر به شما راست بگويد، تنبيه نخواهد شد. اگر کودک به دليل راستگويي تنبيه شود در آينده نيز براي رهايي از مجازات دروغ خواهد گفت .
تقليد از والدين
کودکان مانند دوربين فيلمبرداري هستند. هر چه را که مي بينند و مي شنوند ضبط مي کنند و بعداً عين همان را انجام ميدهند. کودکان مخصوصاً بيشتر تحت تاثير اعمال کساني که دوستشان دارند، قرار ميگيرند و والدين نخستين کساني هستند که کودکان از آنها تقليد مي کنند. بنابراين، دروغگويي ممکن است بدليل تقليد از والدين صورت گيرد. براي مثال، پدري که به دليل اسباب کشي سر کارش نرفته و در خانه مانده است به کودک خود ميگويد:” هرکس آمد يا تلفن کرد بگو پدرم خانه نيست.” هرگز گمان نکنيد که کودک آن را نميفهمد. او ظاهراً در برابر رفتار شما آرام است اما همان را ياد ميگيرد و انجام ميدهد. در اينصورت شما مسئول نتايج نامطلوب رفتار فرزند خود خواهيد بود.
نحوه بيان و برخورد والدين
گاهي اوقات نحوه بيان و برخورد پدر و مادر با کودک به گونه اي است که او را وادار به دروغ گفتن مي کنند و دروغگويي را به او آموزش مي دهند. براي مثال، هنگامي که کودک کار نادرستي انجام داد والدين به او اصرار مي کنند که او اين کار را نکرده است بلکه بچه همسايه يا دوستش يا موجودات خيالي اينکار را کرده اند. موقعيت ديگري را تصور کنيد که در ابتدا کودک کاري را که نبايد مي کرد انجام داده باشد، بعد از آن براي فرار از مشکل بوجود آمده، منکر انجام آن شود. اما اين انکار چنان براي والدين قابل قبول و عادي است که معمولاً پدر و مادرها آن را ناديده ميگيرند. محققان از مطالعات مشاهده اي خود گزارش کرده اند که در کمتر از يک درصد چنين مواردي والدين دارند از اين فرصت براي آموزش دروغگويي استفاده مي کنند. در اين وضعيت نه تنها والدين او را دروغگو بار مي آورند بلکه از او حمايت بي مورد کرده و باعث مي شوند که او از پذيرش مسئوليت در برابر رفتارش سر باز زند و اين امر موجب ناهنجار يهاي رفتاري در بزرگسالي خواهد شد.
احساس تحت فشار بودن
اکثر دروغ هايي که کودکان به والدين مي گويند به منظور سرپوش گذاشتن روي خطا و اشتباه شان است. آنها ممکن است ناخواسته دست به کاري بزنند که نبايد مي کردند، سپس براي اينکه شما از آن آگاه نشويد آن را مخفي کنند اما سؤالات زياد شما مي تواند باعث شود که آنها به شما دروغ بگويند.
آزمودن والدين توسط کودک
گاهي کودک دروغي ميگويد تا بتواند پدر و مادر را آزمايش کرده و عکس العمل آنها را در برابر اين امر دريابد. براي مثال، سخني را به دروغ مي گويد و منتظر عکس العمل والدين مي ماند. اگر عکس العمل آنان منفي بود کودک مي گويد”شوخي کردم” و اگر عکس العمل مثبتي نشان دادند کودک به آن ادامه مي دهد. بنابراين اين نوع دروغگويي براي کشف است نه مسئله ديگر .
تشويق نادرست والدين
گاهي کودک به علت شيرين زباني دوران خردسالي دروغي مطرح مي کند و والدين بدون توجه به عواقب آن شروع به تشويق و بوسيدن او مي کنند کودک نيز روز بعد براي اينکه محبت بيشتري ببيند دروغ بزرگتري خواهد گفت و اين امر به تدريج در او به صورت عادت در مي آيد.
حفظ احساسات دوستي
هنگامي که کودکان يکدلي را تجربه کنند و از روابط اجتماعي با خبر شوند، موقع دروغگويي، ديگران را نيز مورد ملاحظه قرار مي دهند. آنها براي حفظ احساسات دوستي دروغ مي گويند. در مدرسه ابتدايي”حفظ راز” قسمت مهمي از دوستي است از اين رو ممکن است دروغ گفتن بخشي از آن شود.
در نظر گرفتن مصلحت
موقعيتي را تصور کنيد کودک هديه اي را باز مي کند که دوستش ندارد! چه توقعي از او داريم؟ ما به عنوان يک بزرگتر از کودک انتظار داريم تا تمامي عکس العمل ها ي عصبانيت، ناراحتي و دلخوري را کنار بگذارد و صادقانه لبخند مودبانه اي بزند! تالوار) 2002 ( آزمايشي
انجام داد تا توانايي کودکان براي بيان دروغ مصلحتي و خود کنترلي از طريق بيانات چهره اي را بررسي کند. کودکان طي آزمايش بازي هاي گوناگوني را براي بردن جايزه انجام مي دادند اما موقعي که سرانجام جايزه را گرفتند ديدند که يک تکه صابون کثيف است.
بعد از چند لحظه مکث براي اينکه کودکان از شک بيرون بيايند محقق از آنها پرسيد که چه احساسي دارند. حدود يک چهارم پيش دبستاني ها و نيمي از کودکان دوره راهنمايي گفتند که از هدي هشان خوششان مي آيد. اين دروغ آنها را بسيار ناراحت مي کرد خصوصاً وقتي از آنها خواسته مي شد چند دليل بياورند که چرا تکه صابون را دوست دارند؟ آنها اخم مي کردند و به صابون زل مي زدند و نمي توانستند در چشمان محقق نگاه کنند. در اين آزمايش والدين در حال تماشاي کودکشان بودند و ملاحظه شد که وقتي کودک دروغ مصلحتي مي گفت لبخند مي زدند. تالوار مي گويد اغلب والدين افتخار مي کنند که فرزندشان مؤدب است و اينکار را دروغگويي نمي نامند . تالوار با وجود تعداد دفعاتي که شاهد اين مسئله بوده است باز هم از ناتواني آشکار والدين در تشخيص اين که دروغ مصلحتي نيز دروغ است، تعجب مي کند. هنگامي که از بزرگسالان خواسته شد تا درو غهايشان را يادداشت کنند آشکار شد که در برابر هر برخورد اجتماعي، يک دروغ مي گويند يعني به طور متوسط روزي يک دروغ (در مورد افراد کالج دو برابر است) . ميزان گسترده اي از اين دروغ ها، دروغ مصلحتي هستند تا حس خوبي به ديگران منتقل شود .
با تشويق کودکان براي گفتن چنين دروغ هاي مصلحتي، آنها راحت با دو رو بودن کنار مي آيند، در واقع عدم صميميت جريان عادي هر روزشان مي شود. آنان در مي يابند که صداقت فقط باعث درگيري مي شود در حاليکه نادرستي روش آساني براي اجتناب از ديگران است و از نظر روانشناسي دروغگويي به والدين راحتتر مي شود. بايد بدانيم که کودکان موقعيتهاي دروغ مصلحتي را با دروغگويي براي پوشاندن اعمال اشتباه شان، اشتباه نمي گيرند . بنابراين اگر پدر و مادر بگويند ” : اين کارت ها را از کجا آوردي؟ ! بهت گفته بودم حق نداري پول تو جيبيت را واسه کارت خرج کني “! کودک مي تواند پدرش را متقاعد کند که کارت ها، کارت هاي اضافي دوستش هستند و اين کار براي کودک بسيار شبيه يک دروغ مصلحتي است.
لو ندادن
کودکان قبل از اينکه بتوانند حرف بزنند با لو دادن آشنا هستند. حدود 14 ماهگي وقتي کودک ديگري اسباب بازي يا کلوچه شان را بر مي دارد با اشاره از مادرشان کمک مي خواهند بطوري که از زل زدن و گريه کردن استفاده مي کنند. و درخواست از والدين به يک عادت تبديل ميشود و حدود 4 سالگي کودکان قانوني را ياد مي گيرند تا آنها را از اين عادت خلاص کند و آن اين است “چيزي نگو” يا ” لو نده”. يعني والدين از کودکان ميخواهند که چيزي نگويد و دليل رفتارشان را اينگونه بيان مي کنند که کودکان براي حل مشکلات نياز به قابليت هاي اجتماعي دارند و اگر والدين هميشه دخالت کنند آنها نميتوانند اين قابليت را گسترش دهند. اما دهن لقي مورد توجه علمي قرار گرفته است و محققين ساعت ها کودکان را در حال بازي تماشا کرده اند و دريافتند وقتي کودکي از هر ده بار، نه بار به سمت پدر و مادرش ميرود تا چيزي را لو بدهد، آن کودک، صادق است. اما از نظر والدين او بسيار دهن لق است. کودک هنگامي که بيش از حد توانش تحمل مي کند سرانجام نزد پدر و مادرش مي رود، تا حقيقت را به طور صادقانه بگويد اما در جواب اين را مي شنود، “مشکلاتت را به من نگو”! طبق تحقيقات احتمال تنبيه فرزندان براي دهن لقي ده برابر سرزنش کردنشان براي دروغگويي است . از اين رو، کودکان با قدرت ” نگفتن” بزرگ مي شوند و ياد مي گيرند بدون آنکه حقيقت را بگويند، خودشان از پس مسائل و مشکلات خود بربيايند. به همين خاطر هر سال، مي بينيم مسائل و مشکلاتي که کودکان با آن دست به گريبان اند زيادتر مي شود. براي مثال، آنها بچه هايي را مي بينند که ديوارها را خراب مي کنند، از مغازه ها دزدي مي کنند، باعث به هم خوردن نظم کلاس مي شوند، وارد جايي مي شوند که نبايد بشوند، اما براي اينکه برچسب ده نلق نخورند، ساکت مي مانند و چيزي نمي گويند. چرا که حرف زدن درباره هر يک از موارد بالا موجب خدشه دار شدن عزت نفس کودکان مي گردد زيرا به آنها آموخت هاند که نبايد چيزي بگويند و آنها اين کار را هنگامي که کوچک بودند ياد گرفته اند اما حالا وظيفه والدين است که به آنها بياموزند تا حرف بزنند.
جلب توجه کردن
گاهي اوقات بزرگترها سرگرم بحث و گفتگو باهم مي شوند و کودکي را که بين آنهاست فراموش مي کنند .در اين صورت کودک با بيان مسئله اي که واقعيت ندارد لب به سخن مي گشايد تا توجه همه را به سوي خود جلب کند.
رهايي از سرزنش
از آنجايي که کودک ذاتاً خودش را دوست دارد در مواردي که دچار خطا شود براي رهايي از خطر سرزنش و تمسخر تن به دروغ مي دهد و بر خلاف واقعيت سخن مي گويد.
حسادت و رقابت
منشأ برخي از دروغ هاي کودکان حسادت و رقابت است گاهي کودک مي بيند که برادر يا خواهر کوچکترش با شيرين زباني هاي خود نظر پدر و مادر را جلب کرده و محبت آنها را به خود جلب کرده است بنابراين چون قدرت انجام عمل و رقابت را ندارد دروغ ميگويد تا بدين وسيله خود را نزد والدين دوست داشتني نشان دهد.
آرزو و اميد
دروغ کودک در مواردي ميتواند نشان دهنده اميد و آرزوي او در رسيدن به يک هدف باشد، بنابراين آرزوهايش را به صورت تحقق يافته آن مطرح مي کند.
به بازي گرفتن
گاهي کودک با دروغ هاي خود، ديگران را بازي مي دهد.
ناراحت کردن و کينه جويي
در مواردي دروغگويي نوعي انتقام گيري است. براي مثال، کودک شيشه اي را ميشکند و آن را به خواهرش نسبت مي دهد يا کودک سعي مي کند با گفتن دروغ پدر و مادر را مضطرب سازد و حتي آبروي آنها را ببرد. اينگونه رفتار در کودکاني که ظرفيت رواني مناسبي ندارند و اغلب احساس ضعف و حقارت مي کنند، بيشتر ديده مي شود.

خودنمايي
گاهي کودک براي اينکه در ميان جمع خود را دست کم نگيرد به گزافه گويي مي پردازد و به دروغ از خود يا خانواد هاش تعريف مي کند. بدين ترتيب که قدرت يا شايستگي قابل تمجيدي را به خود يا والدينش نسبت مي دهد .براي مثال، مي گويد که پدرش صاحب مقام و پولدار است . اين نوع دروغگويي اغلب در کودکان محروم از محبت يا داراي احساس حقارت ديده مي شود.
کسب منافع
گاهي کودک با گفتن دروغ ميخواهد خود را به منافعي برساند که بزرگترها او را به انجامش وا داشته اند. براي مثال به او گفته اند اگر در فلان درس نمره بيست بگيري برايت اسباب بازي مورد علاق هات را خواهم خريد.
تفکر پيش عملياتي
در کودکان کمتر از 5 سال به فراواني ديده مي شود که بين واقعيت و تخيل تفاوتي قابل نيستند و اين امر در گفته هايشان نمود پيدا ميکند از اين رو دروغگويي آنها جنبه تخيلي دارد. براي مثال، کودکان اين دوره هر چه را که فعال (حرکت دارد) است جاندار ميپندارند . هنگامي که از کودک بپرسد آيا خورشيد جاندار است او مي گويد “: بله ، زيرا نور مي دهد” و همان بچه مي گويد که کوه جاندار نيست زيرا کاري نمي کند .دليل پاسخش اين است که طرز فکر او اغلب زنده گرايانه يا جاندار پندارانه است يعني فکر مي کنند که اشياء بي جان، زنده و داراي احساس هستند. براي مثال، وقتي از کودکي که سه چرخه اش براي چندمين بار شکسته است بپرسيد فکر مي کني چرا سه چرخه ات شکسته است او ميگويد”:فکر کنم اضطراب داره براي همين هي مي شکنه”.
عادت و تربيت غلط
عده اي نيز هدف معيني از دروغگويي ندارند بلکه بر اثر عادت و تربيت غلط دروغ مي گويند دروغگويي ميتواند بدليل دستيابي به جاه و مقام شخصي، فراموشي، عدم تفاهم، نا آگاهي، شتابزدگي و نيز در قالب داستان سرايي رخ دهد.
دروغگويي در چه کودکاني بيشتر ديده مي شود؟
کودکاني که به صورت افراطي خواستار جلب توجه و محبت اند.
کودکاني که شجاعت لازم و کافي را ندارند و ترسو هستند.
کودکاني که تکليف بسيار دشواري بر آنها تحميل شده و قدرت تحمل آن را ندارند.
کودکاني که قدرت نياز در آنها نيرومند و دستيابي به هدف برايشان دشوار است.
کودکاني که ضعيف، عصبي و يا هيجاني هستند.
کودکاني که ايمانشان ضعيف است و فشار و اعمال قدرت شما بر آنها زياد ميباشد.
کودکاني که دوران کودکي توأم با محروميت و نابساماني بسيار داشته اند و محبت کافي نديده اند و بالاخره آنهايي که از تربيت کافي و لازم برخوردار نيستند.
رو شهاي اصلاح و درمان دروغگويي
اينکه آيا امکان اصلاح کودک دروغگو وجود دارد يا نه؟
پاسخ مثبت است زيرا کودک در مرحله آغاز زندگي است و امکان ايجاد هر گونه تحول و تغييري در او وجود دارد و او بيش از هر سن ديگري تغيير پذير است. از اين رو، پيشنهاد ميشود گا مهاي زير را به کار گيريد: تشخيص علت دروغگويي کودک بايد بدانيم چرا کودک دروغ مي گويد؟ چه انگيزه و عللي او را به دروغ وا داشته اند؟
هدف از اين نوع دروغ چيست؟ دروغگويي به عنوان يک مشکل علت هاي مختلفي دارد. زمينه سازي تشخيص دروغ از واقعيت در کودک پس از تشخيص علت يا علل، زمان دادن آگاهي و اطلاعات لازم است. اگر کودکي دراثر اشتباه در بيان تخيل و واقعيت دروغي گفته است بايد متوجه تفاوت بين واقعيت و خيال شود. براي کمک به کودک دو، سه يا چهار ساله ميتوانيد موارد زير را بکار گيريد: بازي بهترين موقعيت براي آموزش است. بنابراين بازي، تماشاي تلويزيون به ويژه کارتون، موقعيت هاي فراواني دارند که ميتوانيد تفاوت بين واقعيت و تخيل را با کودک تمرين کنيد. براي مثال، آيا يک الاغ مي تواند تبديل به يک آدم شود ؟ آيا مرد عنکبوتي وجود دارد؟ آيا ديو و پري و جادوگر واقعي هستند؟ بعد از مطرح کردن سوال، درباره اينکه آيا امکان وقوع چنين چيزهايي ممکن است يا نه با کودک صحبت کنيد. آنگاه شرح بدهيد که چرا بله و چرا نه! به کودکتان کمک کنيد تا تفاوت بين رويا و واقعيت را دريابد و بفهمد که هر چه در رويا باشد و ما آرزوي آن را داريم، واقعيت پيدا نمي کند. پسري به دوستش مي گفت که يک سگ دارد و در حال توصيف سگ پشمالو و زيبايش بود. در حاليکه او اصلاً سگ نداشت . مادرش به او گفت درست است که او گاهي با سگ پارچه اي خود بيرون مي رود، قلاده اش را مي گيرد و صداي سگ از خودش در مي آورد؛ ولي هنوز يک سگ واقعي ندارد. بنابراين مادر مي تواند به کودک پيشنهاد کند تا به دوستش بگويد که شوخي کرده و واقعيت ندارد. گفته مي شود که استفاده کودکان از تخيل در انکار واقعيت جنبه مهمي از رشد خود و صيانت نفس مي باشد اما هنگامي که اين امر تا بزرگسالي ادامه يابد تبديل به دروغگويي بيمارگونه مي شود .دروغگويي اين افراد در دوره کودکي تثبيت شده است .بسياري از افراد داراي دروغگويي بيمارگونه نشانه هايي از اختلال نقص توجه / بيش فعالي( ADHD) و اختلال وسواس بي اختياري (OCD) را دارند که از طريق دارو و يا رو شهاي ديگر قابل درمان هستند. و براي دروغگويي بيمارگونه در اختلالات شخصيت ترکيبي از درمان هاي دارويي و درمان رفتاري شناختي پاسخ ميدهد.
بررسي جالبي درباره دروغگويي بيمارگونه در ژورنال روانپزشکي انگلستان در اکتبر سال2005 به چاپ رسيده است که در آن آمده است مغز کسي که دروغگويي بيمارگونه دارد ممکن است تفاوت اندکي با مغز افراد راستگو داشته باشد. افراد داراي دروغگويي بيمارگونه در قطعه پيشاني کرتکس مغزشان 26 درصد ماده سفيد بيشتري نسبت به افراد داراي اختلالات شخصيت ديگر که دروغگويي نداشتند نشان دادند. بديهي است که ماده سفيد مغز با توانايي در دروغگويي در ارتباط است. نمونه بارز مقدار کم ماده سفيد در مغز افراد داراي سندرم اوتيسم است که بطور کلي نمي توانند دروغ بگويند.
کودکان بزرگتر از ده ساله اي که به طور مداوم دروغ هاي بزرگ مي گويند، ممکن است دچار مشکلات جدي عاطفي و رواني باشند. برخي از کودکان نمي توانند بين رويا و واقعيت تفاوتي بگذارند. برخي ديگر مي دانند که به رويا بافي مشغولند، ولي اصلاً از اين موضوع احساس ناراحتي نمي کنند. تمام اين کودکان به مشورت با يک متخصص نيازمندند. در صورت دروغگويي مداوم و جدي، از يک متخصص کمک بخواهيد .
ايجاد محيط سالم در خانه
خانواد ه ها بايد اهميت صداقت را در زندگي شخصي شان در نظر بگيرند. وي اکثر اوقات کردار و رفتار والدين است که به کودکان نشان مي دهد صداقت و راستي را مورد تقدير ويژه قرار دهند .ما صراحتاً به آنها نمي گوييم دروغ بگويند اما آنها ما را در حال دروغگويي مي بينند .مي بينند که به مغازه دار مي گوييم من اينجا فقط يک مهمان هستم و مي بينند که براي آسان کردن روابط مان لاف مي زنيم.
يکي از والدين مي گويد”: به کودکانم ياد دادم که دروغگويي مال آدم هاي بد و جادوگرهاست، آدم هاي خوب و فرشته ها هرگز دروغ نمي گويند.”چنين پيامي مي تواند باعث شود کودکان استنباط کنند کسي که آدم خوبي است مي توان به صداقت در گفتارش اعتماد کرد اما ممکن است براي کودکاني که مي بينند والدين يا اطرافيان شان براي رسيدن به اهدافشان دروغ مي گويند گيج کننده باشد.
از آنجايي که در کودکي جنبه نقش پذيري و تقليد در کودک بسيار فعال است محيط خانه و تربيت کودک بايد بدون هرگونه دروغ و فريب کاري باشد. ايجاد ارتباط صميمي و احساس اعتماد در کودک بسياري از کودکان به اين دليل به ما دروغ مي گويند که فرصت و امکان راستگويي را از آنها گرفته ايم . اگر به آنها بگوييم که آزادند بدون ترس و وحشت از تنبيه و سرزنش، مسئله و مشکل خود را با ما در ميان بگذارند و نيازهاي خود را به ما بگويند ديگر مشکل دروغ گويي نخواهند داشت. اصولاً محيط صادقانه و صميمي در تربيت و اصلاح افراد
موثر است.

باعث دروغگويي کودک نشويد
آيا هيچ گاه در خانه تان چيز شکست هاي پيدا کرده ايد که بعد فهميد ه ايد کار يکي از فرزندانتان بوده است؟ مثلاً وقتي بپرسيد کي کنترل تلويزيون را خراب کرده؟ ممکن است اين چيزها را بشنويد” من اون رو توي دستم گرفته بودم و فقط بهش نگاه ميکردم” تنها
چيزي که نميشنويد اين است که او و برادرش آن را دور تا دور اتاق مثل توپ فوتبال به يکديگر پاس دادند و بعد آن خورد به ديوار.
کودکان براحتي از حرفي که بتواند آنها را گرفتار کند فرار مي کنند. به اين عبارت ها توجه کنيد: ” از اين به بعد …” ” همه اش اتفاقي بود …”
” آهاي ببين ….” ” چيز ديگري که م يدانم ….” ” قبل از اينکه خيلي دير شود …” ” قبلاً فهميده بودم که اون …” وقتي شما از عبارت هايي شبيه يکي از موارد ذکر شده بعنوان جواب صحبت هاي کودکتان استفاده مي کنيد به طور قطع کودکتان تمام اطلاعاتي را که شما براي پي بردن به اصل ماجرا نياز داريد به شما نخواهد گفت. در چنين شرايطي حتي راستگوترين کودکان نيز دروغ ميگويند. بنابراين توضيه ميشود سوال نکنيد .به جاي سوال کردن به صورت جمله خبري به کودک بگوييد که چه کاري کرده است. بهتر بود مادر مي گفت “: واقعاً از دستتان عصباني ام ، چون با کنترل تلويزيون بازي کرديد و آن را شکستيد”! وقتي واضح و آشکار است که کودک آن را انجام داده، انکار کودک را ناديده بگيريد و به اصل ماجرا بپردازيد .اگر کاملاً اطمينان نداريد که کودک مقصر است، باز هم سوال نکنيد. نظرتان را به طور واضح بيان کنيد. اگر کنترل تلويزيون شکسته است و شما واقعاً فکر نمي کنيد که تقصير برادر کوچکتر باشد به کودک بزرگتر بگوييد”: فکر نمي کنم کار برادرت باشد، به نظرم تو اين کارو کردي”!
ايمن کردن کودک از تنبيه و مجازات
براي درمان دروغگويي کودک هرگز به تنبيه متوسل نشويد، زيرا اين نوع درمان، سطحي و يک بازدارنده موقتي است و اين رفتار ناپسند را از بين نمي برد. تنبيه و سرزنش براي مواردي است که عمدي در کار باشد، بعلاوه اگر در همان کار عمدي نيز حرف راستي گفته شود بايد ميزان مجازات کمتر در نظر گرفته شود .فرزندان ما بايد در خانه احساس آرامش و اطمينان کنند و مطمئن باشند که خطاهاي غير عمدشان بخشوده ميشود، به توصيه هاي زير توجه کنيد:کودک را براي راستگويي اش مورد تحسين قرار دهيد. اين روش ساده ترين راه
براي تشويق به راستگويي است. مطمئن شويد که تحسين کودک متناسب با سنش باشد. براي مثال، اگر با کودک سه، چهار ساله اي روبرو شويد که شيشه مربا را شکسته است و در حاليکه مکث کوتاهي کرده به جاي اينکه بگويد من نکردم مي گويد “ببخشيد” فوراً به او بگوييد از راستگويي او بسيار خوشحال هستيد و رفتارش عالي است؛ بعد جريمه اي براي شکستن شيشه مربا تعيين کنيد. براي راستگويي به کودک پاداش بدهيد. اگر کودک به شما راست مي گويد که کجا بوده به او بگوييد از اين به بعد به او اطمينان داريد و به او اجازه مي دهيد به جاهاي بيشتري برود .اگر ديديد هميشه کودک سر وقت بر مي گردد و فقط به محل هاي مجاز مي رود، اين رويه را ادامه دهيد و به او اطمينان کنيد. اگر کودکتان قبل از اينکه شما بفهميد نزد شما آمد و گفت که چه کار کرده، او را کمتر از حالت معمول تنبيه کنيد. البته اجازه ندهيد کودک از اين روش براي فريب دادن شما استفاده کند. وقتي رفتار راستگويي را در کودک تقويت و تثبيت کرديد تحسين ها و پاداش ها را به تدريج کاهش دهيد. دفتري براي راستگويي کودک تهيه کنيد و هر روز اعمال و رفتار خوب کودک از جمله راستگويي وي را در آن بنويسيد . در حضور کودک، برخي از يادداشت ها را براي افراد ديگر بخوانيد.
اگر دروغگويي کودک مورد نظارت و رسيدگي قرار نگيرد منجر به اختلال دروغگويي وسواسي در کودک مي گردد. گاهي مشکل دروغگويي وسواسي در کودکان ميتواند راه را براي اختلالات رفتار اجتماعي مانند ADHD/ADD باز کند . اولين قدم در درمان شخص داراي دروغگويي وسواسي اين است که وي مشکل خود را بفهمد و بپذيرد . از آن جايي که دروغگويي وسواسي جزيي از وجودشان مي شود دستيابي به اين آگاهي واقعاً مشکل است . از اينرو اولين قدم در اثربخشي درمان، پذيرش است. قبل از درمان ارزيابي ذهني بعمل ميآيد. درمان دروغگويي وسواسي مي تواند شامل روان درماني، رفتار درماني، جلسات مشاوره، دارودرماني و درمان هاي ديگر باشد.
پذيرش دروغگويي از طرف کودک اقرار به دروغ از طرف کودکان پاسخي است که به دنبالش هستيد. آيا وقتي کودک بپذيرد که اشتباهي انجام داده است او را تنبيه مي کنيد؟ وقتي کودک مسئوليت رفتارش را پذيرفت، آن موقع مطمئن مي شويد که رفتار کودک رفتاري بوده که شما از آن متنفر بوديد و کودک فهميده که براي شما شخص مهمي است. اين نکته اي است که وقتي کودک آن را بفهمد مي تواند مسئوليت دروغ خود را بپذيرد، خودش را مسئول نتايج آن بداند وبعد رفتارش را اصلاح کند . بعنوان پدر و مادر بايد فرصت اصلاح رفتار را به کودک بدهيد. او را آگاه کنيد (که چرا رفتارش غير قابل پذيرش است و بعد درباره رفتارهاي مناسب به او آگاهي . پذيرش کودک از طرف والدين والدين و مربيان عملاً بايد نشان دهند که آماده پذيرش کودک و حتي خطاهاي او هستند.
حاضرند به حر فهاي او گوش دهند و به احساسات و عواطف او احترام بگذارند. در برابر لغزش او خشونت به خرج ندهند و آبرويش را در بين جمع حفظ نمايند. اين امر زمينه و امکان دروغگويي را از کودک ميگيرد و او را در مسير اصلاح قرار ميدهد.
رازدار بودن والدين
گاهي برخي از فرزندان، حقايق خود را با والدين در ميان نمي گذارند زيرا احساس مي کنند آنها رازدار نيستند و اگر حقيقت مسئله را بدانند آن را نزد اين و آن بازگو مي کنند و در آن صورت آبروي کودک ميرود . اگر کودک احساس کند آبرويش رفته است، فردي خطرناک خواهد شد و هميشه به فتنه گري و دروغ خواهد پرداخت. و همواره بايد در مورد حرف هايي که ميزند تأمل کرد.
نصيحت کردن کودک
نصيحت کردن در کودکان بيشتر تاثير دارد زيرا آنان هنوز از فطرت پاک خود فاصله چنداني نگرفته اند و درون ضميرشان پاک و صاف است . بيان اينکه خدا از آدم دروغگو راضي نيست ميتواند در بازداشتن او از اين کار تاثير داشته باشد .بهتر است والدين به کودک بفهمانند که خود آنها هم وقتي به سن کنوني فرزندان خود بودند اغلب خطاهايي نظير آنچه از آنها سر زده مرتکب مي شدند که با ارائه را ههاي صحيح از طرف بزرگان خانواده اصلاح شد ه اند.
چشم پوشي از دروغ کودک
در مورد کودکان خردسال دروغشان اعتماد به نفس آنها را که کودکان خوبي هستند و کارهاي خوبي ميکنند به چالش مي طلبد از اين رو بخشش در خانه براي تربيت فرزندان در رعايت ضوابط اخلاقي ضروري است ولي زياده روي در آن، درست نيست .
براي وا داشتن کودک به راستگويي ضروري است در بعضي موارد، از برخي خطاهاي کودک چشم پوشي کنيم. حتي رعايت عدالت ايجاب مي کند که او در مواردي کارهاي جزئي خود را که آشکار شدن آنها موجب شرمندگي و خجالتش مي شوند از ما پنهان کند البته در صورتي که ضد اخلاقي نباشد.
محدود کردن توقعاتمان از کودک
از کودک انتظار نداشته باشيد که همه خواسته هاي شما را برآورده کند و کاري را که شما از انجامش ناتوان هستيد يا تنبل يتان مي آيد آن را انجام دهيد، او برايتان انجام دهد.
محبت کردن به کودک
بايد به کودک محبت کرد به طوري که او گرمي و لذت آن را بچشد و احساس کند. محبت باعث ميشود که کودک نيازي به تظاهر نداشته باشد و به دروغ و فريب رو نياورد. محبت او را وادار ميکند در مسيري حرکت نمايد که والدين براي او ترسيم کرده اند. البته اين محبت آن است که در مواردي خطاي او ناديده گرفته شود و اگر هم خطايي مستحق تنبيه انجام داد او را ببخشيد.
بيان عواقب و نتايج دروغگويي
کودکان سن و تجربه اي ندارند تا در سايه آن بتوانند آينده را آنچنان که هست ببينند و يا تجربيات زيادي ندارند تا بتوانند عواقب نامطلوب وضعي را که در اثر دروغ پديد خواهد آمد درک کنند. در اينجاست که والدين و مربيان ميتوانند به کمک داستان هاي مربوط به
دروغگويي و بيان نتيجه آن، کودک را راهنمايي کنند. البته داستان گويي از همان سنين نوباوگي زماني که کودک هنوز وارد اين مرحله نشده است موثرتر ميباشد.
هشدار دادن به کودک
معمولاً تلاش مکنيم به کودک بفهمانيم که راه او راهي نادرست است. البته اين سخنان براي همه کودکان قابل فهم نيست . اين کار مستلزم آن است که کودک از قبل بداند که دوست داشتن والدين چه معنايي دارد و دوست نداشتن شان چه زيان هايي براي او خواهد داشت. بعدها مي توان به اوگفت که خدا اين کار را دوست ندارد و چيزي را که خدا دوست نداشته باشد برايش عقوبت و مجازات تعيين مي کند، او را به جهنم ميبرد و از محبت ها و لذت ها محروم ميکند.
اعلام نارضايتي والدين
پدر و مادر با نشان دادن حالت خود )غير کلامي( و با بيان خويش )کلامي( به او تفهيم کنند که از عمل او راضي نيستند، دوست ندارند دروغ او را بشنوند و از اينکه او در حضور جمع دروغي به اين بزرگي گفته، خوشحال نيستند. والدين در مواردي با نشان دادن قيافه
مظلومانه و حق به جانب به او نشان دهند که آبرويشان با اين دروغ رفته است و آنها از اين مسئله ناراحت هستند. بايد مسئله را به گونه اي در ذهن کودک بزرگ کرد تا ديگر اين حالت تکرار نشود.
بيان شرايط ارزشمند بودن کودک

979 Z Choopan 5
والدين و مربيان بايد به کودک تفهيم کنند که اگر براي او ارزش و احترامي قائلند بخاطر صداقت اوست و اگر صداقت و درستي را رعايت نکند احترامي نخواهد داشت. به او تفهيم کنند که بايد به آن اندازه از رشد اخلاقي برسد که اگر راستگويي به ضرر و زيان او باشد باز هم راست بگويد و صراحت و قاطعيت را از دست ندهد. کودکان و حتي بزرگسالان بايد بدانند که محبوبيت ارزشمند از طريق راستگويي به دست مي آيد نه دروغ و فريبکاري . بنابراين به او ميدان حرکت و تلاش بدهيد و او را آزاد بگذاريد تا خود را بيازمايد و قدرت و ظرفيت خود را کشف کند و براي اثبات ارزش وجودي خود نيازمند به دروغگويي نباشد .
ندادن فرصت به کودک
اگر نميتوانيد کسي را از دروغگويي بازداريد ميتوانيد از اينکه قرباني دروغش باشيد اجتناب کنيد. تنها عامل کليدي دروغگويي که اندکي به آن کنترل داريد، فرصت دادن به فرد دروغگوست و شما با ندادن فرصت به او باعث ميشويد تا نتواند به شما دروغ بگويد. هميشه به نق شتان در موقعيتي که کسي به شما دروغ ميگويد توجه کنيد شايد خودتان اين فرصت را به او داده ايد! ايجاد سرخوردگي در کودک
در مواردي که دروغگويي کودکان تکرار شود ميتوان در حد اعتدال سرخوردگي در او ايجاد کرد، براي مثال موقعي که سرگرم دروغگويي است با قياف هاي گرفته، بدون لبخند و بدون تائيد با او مواجه شويد و در برابر حر فهايش باشيد، و ميان صحبتش،
خودتان با فرد ديگري صحبت کنيد و موضوع بحث را عوض کنيد تا بفهمد موفق نشده است.هشدار به والدين درباره تنبيه کودکان
برخي از والدين هنگامي که هيچ يک از موارد بالا فايد هاي نداشته باشد کودک را تنبيه مي کنند تا او را از دروغگويي دور سازند. البته اين روش چندان عملي نيست. اسکينر بدلايلي استفاده از تنبيه در خاموش کردن يک رفتار نامطلوب را رد مي کند که به ذکر آن مي پردازيم تنبيه در دراز مدت بي اثر است تنبيه تنها اثري ناپايدار بر جاي مي گذارد يعني صرفاً بطور موقت باعث مي شود تا رفتار ظاهر نشود و هنگامي که ديگر تهديد تنبيه وجود نداشته باشد، باز هم بروز خواهد کرد . مثلاً کودک در غياب افرادي که او را تنبيه مي کنند ممکن است به کودکان فحش بدهد، شيشه بشکند، با بزرگترها بي ادبانه رفتار کند و غيره. اين کودک ياد گرفته که در حضور فرد تنبيه کننده اين رفتار را ظاهر نسازد اما دليلي نمي بيند که در غياب عامل تنبيه کننده اين رفتارها را انجام ندهد.
تنبيه آثار هيجاني نامطلوبي به بار مي آورد فردي که تنبيه مي شود ميترسد و اين ترس به هر آنچه که هنگام تنبيه شدن او حضور دارند تعميم مي يابد. مثلاً اگر کودک را در حمام خانه بفرستيد که تنبيه شود، هر گاه براي حمام کردن او را به داخل حمام ببريد هيجان ترس را بروز خواهد داد.
تنبيه به فرد نشان مي دهد که چه کاري نکند نه اينکه چه کاري بکند در مقايسه با تقويت کردن، تنبيه عملاً هيچ گونه اطلاعي در اختيار ارگانيسم قرار نمي دهد. تقويت نشان مي دهد رفتاري که کودک انجام داده، موثر بوده است. تنبيه غالباً مي گويد که رفتار فرد موثر نبوده و نياز به يادگيري بيشتري دارد، اما چيزي را به فرد ياد نمي دهد. تنبيه صدمه زدن به ديگران را توجيه ميکند اين امر در مورد کودکان بيشتر صادق است زيرا وقتي کودکان تنبيه مي شوند تنها چيزي که ياد مي گيرند اين است که در بعضي موقعيت ها صدمه زدن به ديگران جايز است. تنبيه نسبت به فرد تنبيه کننده پرخاشگري ايجاد مي کند تنبيه در شخص تنبيه شده پرخاشگري ايجاد مي کند بطوريکه ممکن است او به صورت کلامي يا جسمي به فرد تنبيه کننده حمله کند.
تنبيه اغلب يک رفتار نامطلوب را جانشين رفتار نامطلوب ديگري ميکند کودکي که براي ريخت و پاش چيزها تنبيه ميشود، يک بچه گريه کن از آب در مي آيد، درست مثل شخصي که به دليل دزدي تنبيه مي شود و در فرصت مناسب به جرايم سنگين تري دست مي زند.
استفاده از تنبيه در مقابل استفاده از پاداش يک روش کاملاً ناکارآمد براي مادران در تربيت درست فرزندان شان است. شواهد نشان مي دهند مادراني که کودکان خود را براي مدفوع کردن در شلوار تنبيه مي کردند فرزندانشان مبتلا به شب ادراري شدند. مادراني که
کودکان خود را براي وابسته بودن به ديگران تنبيه مي کردند از مادراني که کودکان خود را براي اين کار تنبيه نمي کردند کودکان وابسته تري داشتند. تنبيه شديد بدني با پرخاشگري شديد و مشکلات تغذيه کودکان همراه بود.
پس چرا تنبيه کاربردي چنين فراوان دارد؟
عمل تنبيه براي شخص تنبيه کننده، تقويت کننده است . بي ترديد تنبيه شديد بلافاصله ميل به انجام رفتار نامطلوب را کاهش مي دهد. شکي نيست که اين نتيجه دليل استفاده فراوان از تنبيه است محيط خانواده مهمترين عامل سازنده شخصيت کودک است و پدر و مادر براي کودک، نخستين الگوها به شمار مي روند. بنابراين قبل از هر چيز، خودتان بايد راستگو و درست کردار باشيد و نبايد بين اعمال شما و اندرزهايي که به کودک مي دهيد تفاوت وجود داشته باشد. هرگز به کودک قولي ندهيد که قادر به انجام آن نباشيد.
به ياد داشته باشيد که هرگاه به کودک قولي مي دهيد بايد تا جايي که امکان دارد به آن عمل کنيد زيرا در غير اينصورت، کودک وجيهات شما را درک نخواهد کرد و شما را متهم به دروغگويي خواهد نمود؛ در صورت تکرار بدقولي تان، زشتي دروغگويي نزد کودک از
بين مي رود و او دروغگويي را مسئل هاي بي اهميت تلقي خواهد کرد. بايد بدانيد که با استفاده از تنبيه نميتوانيد دروغ را از ذهن کودکتان پاک کنيد بله تنها بطور موقت جلوي دروغگويي او را آن هم در نزد خود مي گيريد و احتمالاً کودکتان در
فرصتي مقتضي به اين کار اقدام خواهد کرد.
اگر ميخواهيد راستي و درستي را در کودکتان پرورش دهيد بايد آماد ه ي شنيدن حقايق تلخ و شيرين از زبان کودک باشيد. بايد به کودک اجازه دهيد تا احساسات مثبت و منفي خود را بدون ترس و واهمه بيان کند. عکس العمل شما در مقابل حرف هاي زمينه فکري او را در مورد فايده و مضرات راستگويي شکل مي دهد.
هرگز کودک را در مورد موضوعي که مايل به دانستنش هستيد سئوال پيچ نکنيد. اطفالي که مورد بازخواست قرار مي گيرند ناراحت و دست پاچه مي شوند، بخصوص اگر شک کنند که شما پاسخ سئوال را مي دانيد. بنابراين از مطرح کردن سئوالاتي که جنبه تله و دام دارد و کودک را وادار به دروغگويي مي کند بپرهيزيد.
هرگاه از کودکتان دروغي شنيديد موضوع را زياد بزرگ نکنيد، او را وادار به اعتراف نکنيد، با خشم و عصبانيت با او برخورد نکنيد، مي توانيد با خونسردي به او بگوييد که دروغ گفتن ضرورتي ندارد. هرگز از کودک توقع انجام کاري که خارج از توان جسمي و ذهني اش است را نداشته باشيد. کودک از رنجش پدر و مادر ميترسد و نگران مي شود و براي اينکه علاقه و محبت شما را از دست ندهد متوسل به دروغ ميشود.
هرگز کودکتان را تحقير نکنيد. خانواده هايي که دائماً کودکشان را تحقير مي کنند و وي را دست کم مي گيرند باعث مي شوند تا کودک براي ارضاي حس خودنمايي خود و نشان دادن عرضه خويش، متوسل به دروغ هاي عجيب و غريب شود. کودکتان را با کودکان ديگر يا با خواهر برادرش مقايسه نکنيد زيرا با اين کار حس حسادت وي را تحريک مي کنيد و خود حسادت باعث دروغگويي کودک مي شود.
خودتان براي کودک الگوي مناس و مطلوبي باشيد و با اعمالتان به او بفهمانيد که طرفدار راستي و صداقت هستيد حتي اگر به ضرر شما باشد. توجه داشته باشيد که تنها حرف زدن کافي نيست بلکه کودکان از اعمال شما ياد مي گيرند.
اگر کودکتان الگويي از دروغگويي پيدا کرده و يا در مورد مسائل مهمي دروغ مي گويد، و حتي بعد از معلوم شدن حقيقت نيز بر دروغ خود اصرار مي ورزد، روش منطقي اين است که با روانشناس کودک مشورت کنيد.